در حال بارگذاری ...
یادداشتی بر نمایش «پروتز یا مصیبت‌های خانواده آقای قدوسی» نوشته و کار رضا مختارزاده؛

شمایلِ طبقه مُرفه

این یاد داشت تأملی بر مفهوم مُد و زیبایی و جایگاه آن در جوامع مصرفی با نگاهی به نمایش «پروتز یا مصیبت‌های خانواده آقای قدوسی» نوشته و کار رضا مختارزادهاست؛ مختارزاده با نمایش «پروتز یا مصیبت‌های خانواده حسن صمصامی» سعی می‌کند گروتسکی را خلق کند که تصویر کاملی از طبقه مرفه مصرف‌گرا در ایران را نشان دهد. او در این راه تقریباً موفق نیز می‌شود. نوشته رضا مختارزاده و کارگردانی‌اش به‌خوبی لحظات موردنظر و زوایای ذهنی‌اش را به تصویر می‌کشد و تماشاگر را با خود همراه می‌کند.

قاسم تنگسیرنژاد؛ 1) «برای من درست شده بود و من هم برای آن ساخته‌شده بودم. کاملاً با تمام خمیدگی‌های دست‌ها و پاهای من جور بود. بدون اینکه بخواهد مزاحم من باشد. اما لباس جدید سفت و آهارزده است و من را مبدل به یک مانکن کرده است... زمانی ارباب بلامنازع لباس شب کهنه‌ام بودم. اکنون برده‌ی لباس جدید شده‌ام.» (دنیس دیدروت)

«گوشواره‌های شناور و نوارهای آویزان و حمایل دوشیزگان ما، توری‌های نازک، منگوله‌ها و گره‌های سنگین یونیفرم‌ها، انبوه زنجیر هاو صلیب‌ها، پرهای تزیینی، بند ساعت‌های مچی، چادرها و شنل‌های مواج، تمام این وسایل توسط فانتزی مبتکرانه‌ای به کار گرفته‌شده‌اند تا نه‌تنها وجود ما را در تمام جوانب گسترش بدهند، بلکه فریب مطلوبی را ایجاد کنند که این خود ما هستیم که شناور است و مواج و درون تمام این ضمایم پیچ‌وتاب می‌خورد و با آهنگی موزون بالا و پایین می‌رود و جایی که در حقیقت فاقد هرگونه احساسی است، حتی همین فقدان را نیز تأمین می‌کند و در بافت ظریف توری‌های آویزان ما را وادار می‌کند که این‌گونه بی اندیشیم  که ما از این حرکت آونگ سان آن آویزان شده‌ایم و در آن شریک هستیم.» (هرمان لوتز)

 

2) طبقه مرفه همواره جایگاه مهمی در ادبیات و هنر داشته و دارد، اما در تاریخ ادبیات نمایشی ایران کمتر به آن پرداخته‌شده است. فارغ از چند نمایشنامه‌ی اکبر رادی - که آن‌هم در ویژگی‌های خاص این طبقه متمرکزشده - کمتر نویسنده‌ای به این طبقه مهم پرداخته است. بااین‌حال باید خیلی آرام از کنار انبوه فیلم‌های درجه چندمی که با تلاشی نافرجام ضمن قرار دادن طبقه مرفه در مرکز اصلی قصه خود، سعی داشته‌اند فریاد بزنند ثروتمندان بی‌درد نبوده بلکه از آن سرشارند، گذشت. طبقه مرفه همواره برای مخاطبان عام جذابیت خاصی دارد، شاهد این مدعا هم پرمخاطب بودن زنجیره‌های تنک‌مایه ترکی هستند. بدون شک نمی‌توان از علاقه‌ی مخاطبان به دیدن آثاری که در آن زندگی‌های لوکس به نمایش درمی‌آیند چشم‌پوشی کرد. بدون اغراق می‌توان گفت این آثار – منظور سریال‌های ترکی و ایرانی تنک‌مایه و سرگرم‌کننده هست - صرفاً به یک شوی تبلیغاتی شبیه‌اند تا یک اثر سینمایی یا تلویزیونی. با همه این‌ها، نگرش در این طبقه، آن‌هم به شکلی عمیق یکی از ضرورت‌هاست. نمایش «پروتز یا مصیبت‌های خانواده‌ی اسفندیار قدوسی» نوشته و کار رضا مختار زاده، تلاش دارد به شکلی عمیق به این طبقه بپردازد. در این نوشتار سعی داریم به دو مفهوم از دغدغه‌های این طبقه که اتفاقاً در این نمایش به‌طور ویژه به آن پرداخته‌شده، یعنی مُد و زیبایی، بپردازیم. البته «پروتز» وجوه دیگر دغدغه‌های این طبقه را نیز به نمایش گذاشت که بررسی هر یک از آن‌ها نوشتار دیگری را می‌طلبد.

3) ریچارد سنت متفکر آمریکایی، لباس را به‌عنوان یک وسیله مهم برای اشاره به جایگاه اجتماعی فهم می‌کند. او می‌گوید سیر تاریخی لباس–از قرن 18 به بعد در اروپا-به شکلی بود که به‌جای اینکه لباس معرف شخصیت «مردمی» شخصی باشد که آن را به تن دارد، به‌مرور به‌عنوان دلالت‌هایی به خصوصیات «فردی» شخص تبدیل شد. این بدان معناست که لباس به مظهری برای «به نمایش گذاشتن» طبقه اجتماعی و خصوصیات فردی تبدیل شد. مردم به‌تدریج به شکل بسیار متحد و غیرشخصی لباس پوشیدند. گویی فرهنگ مصرفی قرن بیستمی با آفرینش سبک زندگی «فردی»‌اش این ترس را تبدیل به‌نوعی لذت کرده بود. به‌زعم «تورستن وبلن» متفکر آمریکایی، لباس نوعی بیان فرهنگ پولی و مالی است. برای وبلن لباس گویای یک جنبه‌ی مشخص ساختار اجتماعی است : ثروت. او می‌گوید : «پوشاک شیوه‌ی فوق‌العاده‌ای برای نمایش اینکه تا چه میزان ثروتمند هستیم را برای غریبه و آشنا فراهم می‌کند. صرف هزینه برای لباس این مزیت را دارد که لباس ما همیشه در حال گواهی است و سبب ابراز جایگاه پولی ما برای تمام مشاهده‌کننده‌ها در همان نگاه اول است.» از این چشم‌انداز، پوشاک ازاین‌جهت پوشیده نمی‌شد که فرد را از عناصر حفظ کند. در حقیقت بسیاری از مردم خودشان را به سرما می‌دهند تا خوش‌لباس به نظر بیایند. با تکیه بر این نظر وبلن می‌توان رفتارهای شخصیت‌های نمایش «پروتز» را تجزیه‌وتحلیل کرد. به‌طور واضح رفتارهای پری (مادر خانواده) در برابر زنان همسایه در این گزاره‌ی وبلن فهم می‌شود. آنجایی که هر سه زنان به طرز تهوع‌آوری ثروت خود را از طریق لباس‌های بر تن کرده‌شان به رخ یکدیگر می‌کشند یا آنجایی که زنان همسایه در صحنه‌ای با پریسا قدوسی (دختری که به شکل اغراق آوری به بینی جراحی‌شده‌اش، حساس شده است) با تعریف کردن داستان جشن تولد دخترشان به‌طور واضح او را تحقیر می‌کنند. بدون سرمنشأ، ابزار و کلید اصلی این تحقیر «لباس» است.

4) مسئله مهم دیگری که نمایش «پروتز» به آن می‌پرداخت «سرعت تغییر مُد» در طبقه مرفه و به‌تبع آن در جامعه هست. بدیهی است که تغییر مُد ناشی از رقابت طبقاتی در سطح ظواهر است. آنجایی که طبقات مختلف اجتماعی در سطح خیابان (حوزه عمومی) بالباس باهم به رقابت می‌پردازند. برای بررسی این مسئله مطالعه دو نظر حائز اهمیت است‌:

در سال 1883، لیدی پاجت اظهار داشت‌: «دلیل اینکه چرا اکنون مدها تا این اندازه سریع تغییر می‌کنند این است که آن‌ها درآن‌واحد در تمام اقشار و لایه‌های جامعه گسترش می‌یابند و متداول می‌شوند و درنهایت روبه‌زوال می‌گذارند.» اما سؤالی که در نظر لیدی پاجت مطرح می‌شود این است که چرا مدها خیلی سریع متداول می‌شوند و خیلی زود به زوال می‌روند؟ در اینجا «گئورگ زیمل» پاسخ جالب‌توجهی می‌دهد. این جامعه‌شناس آلمانی معتقد است‌: «درست به‌محض اینکه طبقات پایین‌تر شروع به کپی‌برداری سبک‌های خود می‌کنند، طبقات بالاتر از آن سبک رو برمی‌گردانند و سبک جدیدی را اتخاذ می‌کنند که در عوض آن‌ها را از توده‌ها متمایز می‌کند و ازاین‌رو این بازی با خوبی و خوشی ادامه می‌یابد.» در این گزاره، طبقات بالا (مرفه) هرگز نمی‌خواهند در توده‌ها (طبقات پایین) ادغام شوند، درنتیجه همواره سعی دارند مرزهای مشخصی را تعریف و از آن‌ها مراقبت کنند. یکی از این مرزهای مهم‌-‌که به‌شدت نمایان است‌–‌مسئله‌ی لباس است. لذا طبقه مرفه به‌سرعت مطابق با مدهای روز به‌پیش می‌روند تا همواره فاصله خود را از توده‌ها حفظ کنند. در اینجا به‌طور واضح می‌بینیم یکی از دغدغه‌های مهم خانواده‌ی آقای قدوسی در «پروتز» این است که در این کورس از بقیه عقب نمانند. این مدل رفتاری بیش از همه در شخصیت‌های پری (مادر خانواده)، پریسا (دختر خانواده) و افرا (پسر خانواده) تجلی می‌یابد. درجایی از نمایش، پریسا به‌محض اینکه متوجه می‌شود مدل لباسی که بر تن دارد، قبلاً توسط دختر یکی از زنان همسایه در یک مهمانی استفاده‌شده بود، از لباس‌اش «متنفر» می‌شود. همچنین در صحنه‌ای از نمایش، پری در مواجهه با زنان همسایه، در مباحثه‌ای شدید درباره توان سبقت گرفتن او در این حوزه استدلال‌های متعددی می‌آورد و درنهایت سرمست از پیروزی در این مباحثه، از صحنه بیرون می‌رود. افرا در صحنه‌ای از نمایش اعلام می‌کند بدون لباس‌هایش قادر به ادامه حیات نیست. مسئله‌ای که افرا به شکلی واضح با رفتار خود نیز به آن صحه می‌گذارد. او تمامی درآمد حاصل از کار در یک بوتیک لباس‌فروشی را صرف خرید لباس‌های مارک می‌کند و ریالی از آن را به چیز دیگری اختصاص نمی‌دهد. لاجرم این سطح از وسواس جنون‌وار راجع به‌سرعت استفاده از مد روز، تنها با تعمق در نظریه زیمل قابل‌فهم خواهد بود.

5) یکی دیگر از ویژگی‌های طبقه مرفه که در پروتز بدان پرداخته‌شده این است که افراد در این طبقه با تمام وجود سعی دارند به همگان اعلام کنند، در زندگی روزمره «هرگز دست به سیاه‌وسفید نمی‌زنند!» به‌طورکلی افراد در این طبقه سعی دارند با تکیه به ثروت خود نشان دهند بدون هیچ‌گونه زحمتی به مصرف و درنتیجه آن لذت مشغول‌اند. در این میان نقل نظری از «پیتر کاریگان» می‌تواند کمک‌کننده باشد. «کاریگان» با تکیه‌بر نظرات وبلن معتقد است از لباس نیز می‌توان برای نشان دادن اینکه «فرد تا سطح خجالت‌آوری در کار تولیدی غرق نشده است»، استفاده کرد. او از این گزاره این‌گونه نتیجه می‌گیرد که‌: «به‌راحتی می‌توان دید که چرا از این منظر «شکم‌بند»‌[برای زنان]‌ بسیار مهم تلقی می‌شود. زیرا هنوز تا حدود زیادی به ارائه‌ی تصویر پرافتخارِ غیرمولدِ پوشنده ی آن کمک می‌کرد.» پری در این نمایش‌-‌باوجوداینکه مادر 5 فرزند است‌–‌با تمام وجود و با تکیه ‌بر جراحی‌های زیبایی و استفاده از لباس‌های مطابق با مُد روز سعی دارد اعلام کند «مانند دختری جوان، بانشاط و جوان است.» البته این مفهوم از منظر جامعه‌شناسی بدن نیز قابل‌بررسی است.

 

6) با فرارسیدن عصر جدید، برخی از انواع وجوه ظاهری و کردارهای بدنی اهمیتی خاص پیدا کردند. در بسیاری از عرصه‌های فرهنگی ماقبل جدید، نمای ظاهری بدن به‌طورکلی تابع استانداردهای مبتنی بر معیارهای سنتی بود. طرز آراستن چهره و انتخاب لباس همیشه تااندازه‌ای وسیلۀ ابراز فردیت بوده است، ولی امکان استفاده از این وسیله، معمولاً به‌آسانی فراهم نمی‌آمد یا اصلاً مطلوب نبود. نمای ظاهری فرد بیش از آن‌که نشان‌دهندة هویت شخصی باشد، بیانگر هویت اجتماعی بود. بدن، به‌طورمعمول، به‌صورت مجموعه‌ی فیزیکی از گوشت و استخوان‌های ارگانیسم درک می‌شود، اما در مطالعات فرهنگی، دارای سبک و اجرای نقش و تحت سیطره‌ی فرهنگ شمرده می‌شود و به صورتی مداوم برای ایفای نقش یا کار بدنی در قالب رژیم‌های غذایی و تمرینات بدنی و جراحی‌های زیبایی فراخوانده می‌شود. توجه به بدن در میان پژوهش‌گران در دو دهه اخیر مباحث گسترده‌ای را درباره موضوعاتی نظیر هویت و فرهنگ مصرفی در حیطه نظریه‌پردازی اجتماعی برانگیخته است که می‌توان از استعاره‌های «جامعه بدنی» (Somatic Society)‌(برایان ترنر)‌ یا «عصر بدن»‌(Somatic Turn) (هنکوک) سخن گفت. بدن، عرصه‌ای برای بازآفرینی فرهنگی و اجتماعی است و روشنگر روابط قدرت و نحوه‌ی تأثیرگذاری آن بر تفاوت‌ها و نابرابری‌های اجتماعی است. حداقل از دهه 1950 به این‌سو، زنان، به‌صورت روزافزون، مصرف‌کنندگان جراحی زیبایی بوده‌اند. این در صورتی است که مردان در سال 2007 بدان مبادرت کرده‌اند. این امر نشان می‌دهد جراحی‌های زیبایی در شکل مدرن آن مسئله‌ای عمدتاً زنانه بوده است. ارائه یک آمار می‌تواند شاهدی برای این ادعا باشد. امروزه، جراحی‌های زیبایی یکی از شایع‌ترین اعمال جراحی در سطح جهان است و میزان متقاضیان آن، روزبه‌روز افزایش می‌یابد. به‌طوری‌که در سال 2000 در آمریکا‌، تعداد افرادی که تحت عمل جراحی زیبایی قرار گرفتند حدود 3/1 میلیون نفر بوده‌اند که در مقایسه با سال‌های 1992‌، حدود 198‌%‌ افزایش نشان می‌دهد. در ایران، جراحی زیبایی بینی از اواخر دهۀ 60‌، شتاب روزافزونی گرفت که عمدة مشتریان آن را زنان تشکیل می‌دادند؛ البته در سال‌های اخیر‌، مردان نیز در زمرة افراد خواستار جراحی زیبایی بینی قرارگرفته‌اند. طبق آمار اعلام‌شده‌، ایران یکی از کشورهایی است که فراوان‌ترین تعداد عمل جراحی بینی در جهان را دارد. این میزان جراحی‌های زیبایی بینی در ایران، هفت برابر امریکاست. ‌سؤال ‌مهمی که در اینجا مطرح می‌شود این است که چه عواملی وجود دارد تا زنان را به مصرف بدن خود ترغیب کند. «مایک فدرستون» و «میخائیل باختین» اشاره می‌کنند در زندگی شهری زیبایی به‌عنوان مالکیتی است که همه سعی دارند آن را داشته باشند، چراکه این امر پذیرش اجتماعی افراد را به همراه دارد و یکی از محورهای اساسی‌ای است که یک شهروند را در اجتماع قابل‌احترام می‌کند.‌ ازنظر «نتلتون» یکی از عوامل مهم گرایش زنان به مصرف بدن، «وضع بدن در جامعه مصرفی» است. یعنی نوعی علاقه‌ی نمایشی و آرایشی به بدن که آن را مناسب و به‌اندازه نگه می‌دارد تا بدن لاغر و زیبا بماند. «پائولاین وستون» هم به بدن از منظر نوعی ارتباط می‌نگرد. او مصارف متعدد مُد و زیبایی را به‌عنوان شکلی از ارتباط غیرکلامی معرفی می‌کند که کنش‌گر توسط آن، خصوصیاتی از قبیل شغل، درجه و رتبه، طبقه اجتماعی، ثروت و دارایی و وابستگی‌های گروهی خود را به دیگران نشان می‌دهد. «تورستین وبلن» الگوهای مصرف را به‌گونه‌ای دیگر موردتوجه قرار می‌دهد. او معتقد است مصرف پر تظاهر و نمایشی، دربرگیرنده‌ی نمایش‌های جمعی ثروت است و این نمایش‌ها نه‌فقط برای گروه‌های بیرونی، بلکه هم‌چنین برای اعضای گروه خودی نیز می‌باشد. با نگاهی به همه این نظرات، مهم‌ترین نظریه‌ای که باید بدان پرداخت، نظریه‌ی طبقه‌ی مرفه وبلن است‌. نظریه «تورستین وبلن»، اقتصاددان و جامعه‌شناس آمریکایی، تحلیلی است از کارکردهای پنهان «مصرف تظاهری» که ازجمله نمادهای منزلتی طبقه‌ی بالای جامعه و روش‌های رقابت‌آمیز به‌منظور بالا بردن «حیثیت فردی» به شمار می‌آید. او الگوهای رسم و عادت را به‌عنوان نهادهای اجتماعی می‌شناسد و این نهادهای اجتماعی را زیر عناوین کلی مانند الگوهای چشم و هم‌چشمی (Emulation)، مصرف تظاهری (Conspicuous consumption)، و تظاهر به تن‌آسایی (leisure) مورد گفت‌وگو قرار می‌دهد. به اعتقاد «زیگمونت باومن»، متفکر لهستانی، وبلن، مصرف تظاهری را مطرح می‌کند تا فرد را شخصی معرفی کند که می‌خواهد با مصرف تظاهری‌اش، خود را در طبقه اجتماعی بالاتری معرفی کند و موقعیت اجتماعی بالاتری را برای خود به دست آورد. به‌زعم وبلن، داشتن ثروت به‌تنهایی برای کسب اعتبار فرد کافی نیست، بلکه باید آن را به نمایش گذاشت و اهمیت آن چیز را به دیگران نشان داد. درواقع افراد از طریق مصرف، ثروت را تظاهری می‌کنند. انباشت ثروت در جامعه‌ی صنعتی نوین و برآورده ساختن هر چه بیشتر خواسته‌ها، باعث افزایش رضایت خاطر در این زمینه شده است. این موضوع تا حد زیادی از عادات اجتماعی و چشم و هم‌چشمی‌های مالی در جامعه متأثر شده است. هنگامی‌که اعضای گروه از یک همبستگی سنتی برخوردار باشند و اعضای آن یکدیگر را از نزدیک بشناسند؛ آسایش، مصرف و نمایش ثروت برای شخص مهم می‌شود، اما هنگامی‌که شخص در یک حلقه‌ی وسیع‌تر شامل شهرنشینان ناشناس حشرونشر داشته باشد برای نمایش ثروت خود باید به «آوازه‌گری» بپردازد، در چنین شرایطی مصرف تظاهری، آراستگی و تجمل فرد را برای دیگران نمایش می‌دهد. با مصرف چیزهایی که آشکارا گران‌بها و ضایع کردنی باشد، شخص می‌تواند مشاهده گران ناشناس کوچه و بازار را تحت تأثیر قرار دهد. وبلن می‌گوید اکنون‌که گسترش وسایل ارتباطی و تحرک جمعیت، شخص را در معرض دید بسیاری از مردم قرار می‌دهد، جز نمایش کالا و امکانات زندگی، وسیله‌ی دیگری برای داوری در مورد اعتبار شخص وجود ندارد و فرد می‌تواند هنگامی‌که در معرض مشاهده مستقیم دیگران قرار می‌گیرد، این روش را به کار ببرد. با تأمل به این نظریه درمی‌یابیم، کارگردان تمام تلاش خود را با تکیه‌بر چنین دیدگاهی شمایلی واضح، دقیق و گروتسک از طبقه مرفه ارائه دهد. در سراسر نمایش شخصیت‌ها به‌طور مستقیم یا غیرمستقیم در تلاش‌اند تا ثروت خود را تظاهر کنند. خانواده آقای قدوسی در شمایلی گروتسک غرق در یک جامعه مصرفی شده‌اند که جز مصرف راه دیگری برای بقا وجود ندارد. به این دلیل است که اعضای خانواده هنگامی‌که می‌بینند پولی باقی نمانده است به استیصالی تا مرز فروپاشی می‌رسند. شخصیت‌ها به شکل اغراق‌آمیزی چنان در «فرهنگ مصرفی» فرورفته‌اند، گویی جز آن کار دیگری بلد نیستند. آیا این همان چیزی نیست که دنیای مدرن از ما می‌خواهد؟

7) ناگفته نماند علت گرایش به جراحی زیبایی، به‌عنوان نوعی مدرن از مصرف بدن، دلایل مختلف دیگری نیز دارد که با تکیه‌بر برخی مقالات پژوهشی منتشرشده. در این زمینه به تعدادی از این دلایل می‌پردازیم‌: ‌از آنجایی جامعه مردسالار ایران در قبضه مردان است درنتیجه زنان برای حضور در این جامعه روی به آرایش و زیبایی می‌آورند. دختران جوان‌، به‌عنوان فاعلان اجتماعی این گفتمان و پاسخی برای این سؤال می‌باشند که چه کسانی در ماجرا درگیر هستند و فاعلان اجتماعی آنچه کسانی هستند. استفاده از «صورت» به‌عنوان در معرض دید ترین (متظاهرانه‌ترین) قسمت بدن در ارتباطات اجتماعی و مجرای ارتباطی در استفاده از زبان غیرکلامی، توسط فاعلان اجتماعی برای تحقق اهدافشان مورداستفاده قرار می‌گیرد. گیدنز این حرکت را نوعی اعتراض اجتماعی می‌داند. به اعتقاد آنتونی گیدنز، زنان امروزه اعتراض خود را با ایجاد تغییرات جدی و موفقیت‌آمیز در نمای ظاهری بدن خود بیان می‌کنند. گیدنز عامل این وضعیت را سکولار‌شدن و تقدس‌زدایی تدریجی جامعه و شکل‌گیری منابع جدید هویت می‌داند. در این معنا بدن به‌عنوان محلی برای ایجاد و خلق آرزوها و آرمان‌های انسانی مبدل می‌شود. این موضوع ربطی به طبقه اجتماعی خاصی ندارد. بلکه تقریباً در همه طبقه‌ها این امر مرسوم است اما در طبقه مرفه شدت بیشتری دارد. عدم اعتمادبه‌نفس کافی برای حضور اجتماعی دختران جوان، امری است که بازنمودهای ذهنی آن‌ها را از خود و در مناسبات اجتماعی‌شان نشان می‌دهد. آن‌ها بر این امر اشاره می‌نمایند که زنان در گفتمان‌ها این‌گونه بازنمایی می‌شوند و هنگامی‌که وارد جامعه می‌شوند، ناتوان هستند. بر همین سیاق روی آوردن آن‌ها به جراحی‌های زیبایی و کسب یا افزودن یک خصیصه‌ی زنانه، جهت دستیابی به اعتمادبه‌نفس در روابط اجتماعی است. دختران جوان متأثر از گفتمان‌های مطرح‌شده جراحی‌های زیبایی را راهی برای به دست آوردن اعتمادبه‌نفس می‌دانند. واقعیتی که آن‌ها در بازنمودهای ذهنی خود از گفتمان‌های گوناگون پرورانده‌اند، نداشتن اعتمادبه‌نفس کافی در جامعه‌ای است که مردسالار خوانده می‌شود. بر این اساس، زنان سعی می‌کنند با استفاده از دارایی زیبایی در کنار سایر مالکیت‌های مادی و اجتماعی‌شان روابط اجتماعی مناسبی داشته باشند. بیان فاعلان اجتماعی پسر، پدر، آن‌ها (نهادهای دولتی)، زن زیبا در رسانه و زن ناتوان در جامعه (به‌عنوان ویژگی صوری رابطه‌ای در گفت‌وگوها) مبین این امر است که داشتن زیبایی در مواجه با فاعلان اجتماعی نام‌برده شده، مالکیتی است که دختران برای حضور اجتماعی‌شان اساسی می‌دانند. در این معنا رفتار پریسا قدوسی (دختر) قابل تفسیر می‌شود. درصحنه‌ای وقتی پریسا فکر می‌کند بینی دخترخاله‌اش از او بهتر جراحی‌شده و زیباتر به نظر می‌رسد به‌کلی اعتمادبه‌نفس خود را از دست می‌دهد و با فریاد می‌گوید‌: «من این بینی را نمی‌خواهم!»‌ یکی دیگر از عوامل تأثیرگذار در جراحی‌ها این است که اطرافیان و نزدیکان فرد نیز آن را انجام داده‌اند و در گفت‌وگوها اکثر افراد قبل و بعد جراحی هر یک از نزدیکان و اطرافیان خود، جراحی زیبایی صورت انجام داده‌اند. به‌زعم وبلن، افراد در پی انباشت ثروت مالی از طریق الگوی چشم و هم‌چشمی مالی هستند. برای وبلن مالکیت مالی و چشم و هم‌چشمی دارای یک رابطه‌ی درهم‌تنیده‌ای است. شخصی که مالکیت خصوصی بر اموال و ثروت خود دارد؛ آن را در رابطه با چشم و هم‌چشمی با دیگران به دست می‌آورد. با تکیه‌بر این نظر وبلن، تقریباً تمامی رفتارهای پریسا قدوسی قابل توجیه خواهد بود. او در رقابتی مضحک با دخترخاله‌هایش به جان بینی‌اش افتاده و از آن چیزی باقی نگذاشته است.

8) به‌طورکلی می‌توان گفت، رضا مختارزاده با نمایش «پروتز یا مصیبت‌های خانواده حسن صمصامی» سعی می‌کند گروتسکی را خلق کند که تصویر کاملی از طبقه مرفه مصرف‌گرا در ایران را نشان دهد. او در این راه تقریباً موفق نیز می‌شود. نوشته رضا مختارزاده و کارگردانی‌اش به‌خوبی لحظات موردنظر و زوایای ذهنی‌اش را به تصویر می‌کشد و تماشاگر را با خود همراه می‌کند. گرچه در نوع بازی‌ها می‌توان ضعف‌هایی هم دید. اما در کل «پروتز» نمایشی است که تماشاگر را به تفکر وامی‌دارد و ارزش دو بار دیدن را دارد.

 

پی‌نوشت‌:

1-‌برای مطالعه بیشتر در این زمینه و اطلاع از آمار های کامل تر نک : مطالعۀ جامعه شناختی انگیزة زنان از گرایش به جراحی های زیبایی، سید مهدی اعتمادی فر، ملیحه امانی، پژوهشنامۀ زنان، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی سال چهارم، شمارة دوم، پاییز و زمستان 1392‌، صص 1-22

2-‌به برخی از این مقالات در پی نوشت شماره 1 و در قسمت منابع این مقاله اشاره شده است

منابع‌:

-‌جامعه شناسی مصرف، پیتر کاریگان، ترجمه سعید صدرالاشرافی، نشر گل آذین، چاپ اول 1396

-‌جامعه‌شناسی بدن، کیت کریگان، ترجمه محسن ناصری راد، انتشارات نقش و نگار، چاپ دوم 1396

-‌بررسی گرایش زنان به جراحی زیبایی در شهر تهران، غلامعباس توسلی و فاطمه مدیری، نشریه مطالعات زنان، سال دهم، شماره 1، بهار 1391

-‌تحلیلِ گفتمانِ جراحی‌های زیبایی صورت، مهری بهار، محمدرضا وکیلی قاضی جهانی، نشریه زن در توسعه و سیاست (پژوهش زنان)، دورة 9‌، شمارة 1، بهار 1390




نظرات کاربران