در حال بارگذاری ...
به‌استقبال سی‌امین جشنواره تئاتر استانی بوشهر

سی امین جشنواره یعنی تا هستیم یکدیگر را قدردان باشیم

جشنواره برای من آن دختر بچه ای است که بر نوک کوه چگاسه شهرستان جم، مثل کبوتر بچه ای سپید این سو و آن سوی صحنه را بال می زد و گویی صحنه برایش آسمانی بی انتها بود که در آن به پرواز درآمده، اوج گرفته باشد.

محمد لطفی؛ بوشهر، استان آیین و هنر، استان آواها و آوازها، استان زاد و زندگیست و اگر اغراق نباشد، آیین و هنر اینجا در نجابت مردم دشت ها و ساحل نشینان دریای باستانی امان و در یک کلام در هوایی است که استنشاق می شود.

جشنواره‌ تئاتر یعنی آونگی که سالی یکبار از شانه های زاگرس تا خیزاب های خلیج فارس به صدا در می آید و به دل می نشیند و تو وقتی فراخوان جشنواره را دیدی دوباره فصل عاشقی‌ات گل می دهد، بوی این رایحۀ غریب می دود در تمام آوندها و جان و تنت و تو سرمست می شوی در فصلی که بوی باران می دهد. می روی تا عطشت، تا تشنگی هایت را بسپاری به پیاله احساس مشترکی که تئاتر هدیه ات می دهد، تا همکلام شوی با بازیگرش، همنفس، همراه، همدل به شور درآیی و با پاهایی که همیشه خستگی را مشق کرده اند، تمام کوچه های دلدادگی را هروله روی، درست تا زیر هلال ابروی درب پلاتوها. این جا کنار دریا و خواب ماهی ها، تا خط نور و طراحی صحنه و لباس تا میزانسن تا خیال و اندیشه و احساس و موسیقی و کلام و ریتیم سایکو دارمت، کند، در روزگاری که مست خوابی هزاران ساله است انگار، و تو سحر از بابا و ماما زار تئاتر، گویی به جهانی موازی به بُعدی دیگر که تجربه اش بسی دل انگیز و شگفت انگیز است پا نهاده ای، سی امین جشنواره تئاتر در دیار من رسیده است و دوستان خواسته اند تا چیزیکی بنویسم.

خواستم تکراری نباشد به رسم سال های گذشته، و شد این نوشتار که حاصل دیدن تمام نمایش ها، درست بعد از آراء محترم هیت داوران است، از دید من همه البته برنده اند. همین‌قدر که در جشنواره بزرگ هستی این جا در استانمان کنار هم و با همیم و نفس می‌کشیم با همیم و تئاتر کار می کنیم با همیم و خاطره می شویم، زیبایی غیر قابل وصفی است که همه در آن برنده اند من همه را در شور و تلاش دیدم و این خود عین هنر است. جشنواره برای من آن دختر بچه ای است که بر نوک کوه چگاسه شهرستان جم، مثل کبوتر بچه ای سپید این سو و آن سوی صحنه را بال می زد و گویی صحنه برایش آسمانی بی انتها بود که در آن به پرواز درآمده، اوج گرفته باشد.

سی امین جشنواره، یعنی عشق آن دختر جوان نابینای شهرستان دیلم به تئاتر که وقتی بازیگر گیرش نیآمده بود، از مادر مسنش و خواهر نابینای دیگرش بازیگر ساخته و به صحنه آورده بود و من برای آن همه ایثار کلامی نمی یابم، یعنی احترام و عشق حیدر مظفری به تئاتر با وجود این که برادر را در «سی سی یوی» بیمارستان تنها گذاشت و همراه شد، یعنی ارادت میترا خواجه ییان به مردم دیارش وقتی دو فرزند را رها می کند و از تهران میآید تا باشد این جا در اتمسفر احساس پاک بچه‌ ها، یعنی عشق وحرمت شاهین بهرام نژاد به ساحت تئاتر وقتی ساعت سه شب بعد از برگشت از بازبینی، تمام مسیر طولانی را، متن برنامه صبح زودش برای رادیو در سمند می نویسد.

سی امین جشنواره یعنی مهربانی خانم ماحوزی وقتی از او خواهش می کنم که با توجه به تلاش گروه های شرکت کننده و سطح کیفی کارها اجازه دهد تا نسبت به سال های قبل گروه‌های بیشتری به جشنواره بیایند و ایشان با همهی مشکلات، بزرگوارنه می پذیرند. یعنی جهانشیر یار احمدی که برای ارتقاء تئاتر استان از خیلی چیزها گذشت حتی از خودش.

سی امین جشنواره یعنی استقبال مردم درب پلاتوها که دوست داشته و دارند که تئاتر ببینند چرا که عاشق تئاترند و همه این ها یعنی تئاتر در استان ما جاری و ساری است، یعنی ما جوانان مستعدی داریم که وقتشان را در حوزه فرهنگ و هنر سپری می کنند.

سی امین جشنواره یعنی تا هستیم یکدیگر را قدردان باشیم یعنی بوده اند زنان و مردان هنرمندی که درسال های گذشته بر صحنه این محراب همیشه مقدس حضور داشتند و اکنون در بین ما نیستند و این یعنی چه خوب است در بروشورهامان، اجراها را به آنها تقدیم کنیم. سی امین جشنواره را در حالی شاهدیم که کیفیت کارها به مراتب نسبت به سال های قبل پخته تر و بهتر است و این یعنی گام برداشتن به سوی آینده ای بهتر، یعنی برو بچه های تئاتر حالا دیگر راهشان را یافته و رویاهایشان را در بیداری دنبال می‌کنند و این خود، یعنی پیروزی و برنده بودن، یعنی این که همه در کنار هم برنده ایم زیرا ما همه یک خانواده ایم و یک جشنواره پر بارتر حال همۀ‌مان را خوب می کند.

محمدلطفی

ناظر هیت داوران بازبینی سی امین جشنواره تآتر فجر استان بوشهر




نظرات کاربران