نشست نقد و بررسی اجراهای دومین روز سیامین جشنواره تئاتر استان بوشهر
شنبه شب بیست و ششم آبانماه ۱۳۹۷ دومین جلسه نقد و بررسی آثار سیامین جشنواره تئاتر استان بوشهر با حضور جواد متین عضو کانون ملی منتقدان تئاتر ایران برگزار شد.
به گزارش تئاتر بوشهر، در این نشست به بررسی و نقد نمایشهای "عروسی خون" به نویسندگی "لورکا" و کارگردانی فضلالله عمرانی و "بیطال" به نویسندگی و کارگردانی کوشیار یزدانی و "طهرون" به نویسندگی و کارگردانی حسن رضایی پرداخته شد.
در ابتدا خلاصهای از مباحث طرح شده در خصوص نمایش"عروسی خون" را میخوانید:
جواد متین: "عروسی خون" لورکا یکی از نمایشنامههای سه گانه لورکاست که در کنار "یرما" و "خانه برنارد آلبا" از بهترین وموثرترین آثار وی به شمار میرود که در تمام دنیا مورد توجه و اقبال نمایشگران قرار میگیرد.این آثار در تمام دنیا بسیار مهم هستند و در دانشگاهها در تمامی زمینه ها اعم از جامعه شناسی و روانشناسی و حتی اقتصادی و سیاسی مورد توجه قرار میگیرند به آنها رجوع میشود و کارگردانان مختلف به شیوهها و استایلها و روایتهای مختلف به تولید آنها میپردازند. کاری که از این کارگردان امروز دیدیم و اتفاقا استفاده از این شیوه اجرایی در دیگر کارهای ایشان نیز استفاده میشد از یک متدالوژی پیروی میکرد که به آن تئاتر خشونت گفته میشود.آرتو و دیگر سردمداران این شیوه اجرایی با به کار بردن تکنیکها و فضا سازی خاصی در تلاش بودند که احساسات نهفته در ناخودآگاه تماشاگر را با یک هدف و اندیشه خاص که مورد نظر و در اختیار ایده اثر است را تبدیل به برونریزی کنند. فضایی در این گونه کار تولید میشود که تماشاگر به همراه بازیگر رنج میبرد. فریادها جیغهای بنفس و نورهای تند و حتی در لابراتوارها در هنگام آزمایش این گونه نمایش ها با دستکاری کردن جایگاه تماشاگران نیز در تلاش بودند این برانگیختگی احساسات و عواطف و تحت تاثیر قرار دادن ناخودآگاه فردی و جمعی تماشاگر را مورد بررسی قرار دهند.
"عروسی خون" به کارگردانی آقای عمرانی مثل کارهای اخیر ایشان با همین متد بود و با فریادها،نورهای تند و شکسته،دکوری که نشاندهنده فضایی گوتیک باشد و حرکات شکسته دست و پای بازیگران و حتی موسیقی آزار دهنده و ریتم تند و مقطع همراه بود که ویژگیهای این نوع کارهاست. به یک موضوع دیگر تمایل دارم اشاره کنم این است که هر کدام از کارگردانانی که هر گوشه دنیا تمایل به کارکردن آثاری اینچنین دارند سعی در برخوان مربوط به خود دارند که در این اثر نیز شاهد این هستیم فضللله عمرانی به وجه دیگری پرداخته بود که با بخش زیادی از فرهنگ جنوب کشور عزیزمان ایران انطباق داشت.
حسین زارعی: در نمایش عروسی خون به کارگردانی آقای عمرانی استفاده از نور استفاده از قابها و تصاویر و رنگها ار جنس کاری است که در خور نمایشنامه لورکاست. این کارگردان اگر از موسیقی اثر کم کرده و به سکوت بیشتر بپردازد و موسیقی را کمی وابسته کند به بازیگرها و آنچیزی که دکور دارد و با ابزارهای مثل پا و دست بازیگر صوت ایجاد کند و جسارت بیشتری در اقتباس از خود به خرج دهد کار منسجم تر به نظر میرسد. به نکته دیگری که میتوانم اشاره کنم این است که خیلی از این تصاویری که شاهدش هستیم از دل کار بیرون نمیآید بلکه از ذهن تماشاگر بیرون میآید. فرم ها و شکل هایی که در کار دیده میشود از ذهن کارگردان استخارج شده و شدیدا رد پای کارگردان در اثر مشهود است.
جواد متین: من سوالی میپرسم. چه به صورت ایجابی و چه بصورت سلبی چقدر تحت تاثیر عروسی خون اثر دکتر علی رفیعی بودید؟
فضلالله عمرانی: از روزی که تصمیم گرفتم عروسی خون را کار کنم تا جایی که توانستم تمام نقدها و تحلیلهایی که روی نمایش عروسی خون وجود داشت را خواندم.تمام فیلمهای موجود آثار داخلی و چه خارجی را دیدم و اتفاقا اثر استاد بزرگوار علی رفیعی را نیز دیدم. نمیتوانم بگویم این فرآیند تحقیقی روی اثر من تاثیر نداشته اما متن در کل شما را به این فضا رهنمون میکند. چون این متن دارای این شاخصه هاست.چه من کار کنم و چه کس دیگری لورکا با شما سخن میگوید. سعی کردم زیاد تاثیر نگیرم و از ایده ها و دانش خودم بهره ببرم.
قاسم تنگسیرنژاد: در این اثر کارگردان به خوبی با اتکا به فرم و تصویر از کلام پیشی گرفته بود. ارائه یک اثر منسجم و هدفمند با تکیه بر موسیقی و حرکت توانست به خوبی جهان نمایشی لورکا را به تصویر بکشد.گرچه تکیه کارگردان بر عنصر خشونت می توانست اندکی تعدیل یابد اما با این وجود اثر توانست با موفقیت ایده خود را به تماشگر منتقل نماید. بازی های روان و نسبتا یک دست از عوامل موفقیت اثر بود. بدون شک عنصر نور در این نمایش بسیار تاثیر گذار بود.در کل می توان عروسی خون را یک اثر موفق دانست.
شیما جوادپور: در نقطه اوج نمایش که عروسی است و با موضوع انتخاب مواجهه هستیم انتظار میرفت پرداخت بهتر و مناسبتر وجود داشته باشه چون خیلی گذرا از این موضوع عبور کردید. به تعلیق پیش برنده نیاز است.توقع و انتظار من این بود که پرداخت بیشتری شود این لحظه. شخصیتپردازی پدر دختر در طول کل نمایش رها شد و مادر پسر نیز به همین شکل به راحتی از کنارش عبور کردید که جای پرداخت بیشتری در اثر داشت.
فضلالله عمرانی: من در پایان تشکر میکنم از اعضای گروهی که در این مدت طولانی با هم کار کردیم.تشکر میکنم از همسرم که هم بازیگر و هم همراهم بوده در تمامی آثارم و اینکه فرصتی را فراهم میکند که به کار تئاتر برسم. ما سعی میکنیم که آکوزش را در گروه جدی بگیریم و بروز باشیم.
در ادامه خلاصهای از مباحث طرح شده در خصوص نمایش"بیطال" را میخوانید:
حسین زارعی: نمایش "بیطال" از پرداخت به عناصر اجتماعی و فضای جغرافیایی نویسنده و کارگردان اثر بر میآید اما عدم تجربه کافی و شناخت عوامل نمایش و عدم شناخت زبان نمایشی به این اثر آسیب زده است. نویسنده اثر در دیالوگنویسی خیلی موفق عمل کرده است.شما وقتی کاری با فرهنگ خاص را انجام میدهید و با شناخت نسبت به بوم زیست به سراغ پدیدهای مثل ضربالمثلها میروید این زبان کلامی و لحنی کار قوی میشود. انتطار میرود داستان و فضای دلنشینی که انتخاب کردهاید به وسیله تکنیکها پرداخت نمایید و با تمرین و تکرار زبان تصویری نمایشی و زاویه دید قوی تر این جریان را از خام بودن خارج نموده و اثری ویژه تر خلق کنید و به اثری هنری متعالی تر تبدیل کنید. انتخاب بازیگران مناسب وخوب است.انتخاب ترانهها در خور خلق فضاست.در کل فضای دلنشینی است و لی خام است و نیاز به متعالی شدن دارد.
جواد متین: این نمایشنامه از محتوای نخ نما و تکراری برخوردار است.این موضوع را بسیار زیاد در داستانها، تئاترها و فیلمها شاهدش بودهایم. و انتظار میرفت نویسنده و کارگردان این اثر با نگاه به فرم نگاهی نو به این پدیده داشته باشد. اگر امروز به بخواهید با متد دم دستی و بدیهی به سراغ پماق به دستهای ورزیل غلامحسین ساعدی بروید همین برچسبی که امروز به اثر شما خورده را خواهد خورد. مگر اینکه با متدی نو به سراغ این اثر بروید. در خصوص اجرا باید گفت تعدد ورود و خورجهای بازیگران و تعدد تعویض صحنهها به دلیل تفاوت زمان و مکان درنمایش علیرغم اینکه تلاش شده بود با فکوس نور و یا تکنیک همپوشانی کمی تعدیل شود اما هنوز آزار دهنده بود.
پارسا زنگنه: به نظرم باید به این اثر از زاویه رئالیست سوسیالیستی نگاه کرد.قصه نخ نماشده ارباب و رعیت و روستا را در این نظام انتقادی و جامعه شناسی به نام فئودالیسم میشناسیم. این نمایشنامه برایم خیلی جالب بود و حرف خود را به خوبی زد و تماشاگر را خسته نکرد و با خود میبرد. درام شکل گرفت و در اندازه خودش به خوبی شروع شد و تماشاگر را همراه کرد و بررسی شمایل اخلاقی سیاسی آدمها را مطرح کرد جالب بود.وقتی شما فکر میکنید کدام یک از بازیگران بهتر بازی میکرد به نتیجهای نمیرسید. در فرم اجرایی کارگردان موفق عمل کرده،وقتی ما بگوییم خسته نشدهایم این موفقیت تایید میشود. منظور از این حس یک حس مبتذل نیست. هیچ وقت از کارگردانی این اثر خسته نشدم.
امین احسانیان: در طراحی صحنه استفاده از سطح حجم و ارتفا در این اثر ضروری به نظر میرسید و به گمانم کارگردان را نجات میداد.در انتخاب بازیگر هم به نظر من انتخاب خوبی حداقل در مورد بایگر سرکار استوار وجود نداشت.
قاسم تنگسیرنژاد: در این اثر به وضوح متن از کارگردانی پیشی گرفت. گرچه قصه نخ نما و تکراری بود اما زبان نمایشنامه مملو از ضرب المثل ها و اصطلاحات فولکلور بود که به ایجاد ارتباط با تماشاگر کمک شایانی کرد.
انتخاب بازیگران مناسب و درست بود و بازیگران به نسبت بازی روان و قابل باوری ارائه کردند.
با این وجود سادگی اثر آن چنان بود که از وجود تکنیک های نمایشی کمتر اثری بود. وجود میزانسن های ساده و تکراری و طراحی صحنه نامناسب به اثر ضربه بزرگی وارد کردند. با این همه شکل روایت و نوع نگاه به داستان این نمایش کلیشه ای و فارغ از خلاقیت لازم بود.
جواد صداقت: در حوزه زبانشناسی یک کار فوق العاده بود برای من،همه چیز سرجای خود بود و من افتخار میکنم که بوشهری هستم.در این استان ریتم آنقدر به خوبی در کلمات جاری و ساری میشود که به اثرجان میبخشد.
جواد متین: اگر از منظر زبان شناسی به این اثر نگاه کنیم با توجه به واج شناسی سیستم دوسوسور علاوه بر زبان بدن در تئاتر ما در این نمایش دیدیم که ریتم و تونالیته و لحن چقدر بدون ایجاد خستگی تماشاگر را با خود به همره داشت و مخاطب از اثر لذت برد.
در ادامه خلاصهای از مباحث طرح شده در خصوص نمایش"طهرون" را میخوانید:
جواد متین: نمایش"طهرون" به عنوان نمایش موزیکال ایرانی توسط کارگردان اثر به مخاطب ارائه شد. آنچه در این اثر شاهد بودیم مجموعهای از هنرهای اجرایی ایرانی و گونههای نمایشی ایرانی را در یک پکیج اجرایی به تماشاگر ارائه میدهد. نقالی،پرده خوانی،تخت حوضی،سایه بازی،تعزیه،کوسه بر خر نشینی و حتی عروسک گردانی از این دست شیوههای اجرایی در نمایش ایرانی است. وقتی شکل را میبینیم از آن معنا دریافت میکنیم. قهرمان داستان که در تمام صحنهها عضو فعال و تاثیر گذار است، دختری است به نام زینب که اتفاقا بار معنایی هم از نظر مذهبی برای ما با خود به همراه میآورد و ما را به یاد حضرت زینب سلاماللهعلیها میاندازد که ستمکش صحرای کربلاست و از سوی دیگر به عنوان سمبل خاک ایران نشانگر زخم دار و قصهپرداز آن چیزی است که در تمام این اعصار بر سر این سرزمین رفته است. اما نویسنده این نمایش با ارائه سیل مفصلی از اطلاعات تاریخی و رویدادها و وقایع اجتماعی اجازه این را به تماشاگر نداده که به اثر به عنوان یک اثر عمیق و تفکر برانگیز بپردازد.حتی شخصیتها در این اثر کاراکتر باقی میمانند،هم شخصیت بازیگران دوره گرد ایرانی و هم شخصیتهای مهمی که در این نمایش آنها نقششان را بازی میکنند. از آنجایی که ادعا میشد این نمایش تئاتر موزیکال ایرانی است پس انتظار میرفت رویدادهای مختلف بر اساس موضوع و موتیف حسی و یا خلق فضا هر کدام در دستگاه موسیقیایی تهیه و تنظیم میشد. همه چیز در این اثر در سطح باقی میماند. فارغ از کاراکتر و یا تیپ بودن شخصیت ها ما ستیز عمیقی در این اثر شاهد نیستیم که عناصر عالی طرح را با خود داشته باشد.عناصری مثل سوسپانس،ورق برگردانی،کشش،پیچیدگی،بحران را با خود همراه ندارد و دلیل آنهم این است که میخواهد سریع از رویدادی به رویداد بعد برویم.
حسین زارعی: "طهرون" اینقدر به سراغ تاریخ و داستان میرود و اینقدر سعی به دادن اطلاعات دارد که به سایر اجزاء دراماتیک مثل شخصیت پردازی نمیرسد و به همین دیلی اثر در سطح میماند. علیرغم اینکه دردی عمیق را دارد بیان میکند اما در سطح ماندن این عمق به خوبی بیان نشده و با ما همراه نمیشود. آقای رضایی از فضایی استفاده کرده که در یکی از داستانهای کوتاه صادق هدایت وجود دارد و خوب استفاده کرده است از رفتن این کاروان که در حال گذر هستند. ولی سر زدن به مسائل زیاد در وقت کم مشکل این اثر است.اگر نقطه ای تر به بخشی از تاریخ و یا شخصیتی تاریخی میپرداختید این اثر قوی تر میشد. با همه این وجود بازی بازیگران و موسیقی کمک شایانی به کار کرده و لحضات بسیار زیبایی را خلق کرده بود.
در لحظاتی تماشاگر لذت میبرد و در لحظاتی که کار کشدار میشود تماشاشگر خسته میشود.استفاده از نوع زبان نمایشی که بیشتر از شیوه و شکلهای نمایشی ایرانی بهره برده خوب است اما برخی اوقات به نظر میرسد به نوعی به کار سنجاق شده و از کار بیرون نیامده است. اگر زمان نمایش کنترل شود و به جای پرداخت به تعدد وقایع به یکسری وقایع بصورت مینیمال متمرکز شوید و شخصیتها دارای ریشه شوند کار زیبا تر و به قاعده تر خواهد بود.
حسن رضائی: نوع نمایش من موزیکال است.مویسقی به این اثر سنجاق شده.انواع مختلفی از ترانهها را داشت.ترانههای حماسی،غمیگین،شاد و خیلی از ترانه ها را داشت. برای عوض کردن صحنهها بهترین شیوه استفاده از موسیقی بود. از موسیقی برای بهبود بخشیدن به ریتم کار بهره بردیم. من با طولانی بودن زمان نمایش موافقم.اگر وقت بیشتری داشتم تایم کار را کمتر میکردم. و با تایم 80 دقیقهای موافق نیستم و ریتم کار هم بهتر میشد و تماشاگر نیز کمتر خسته میشد.
مهدی انصاری: با تشکر از بازی روانی جوهر تنگستانی و خانوم نیسنی، خسته کننده بودن اثر برمیگردد به پیرنگ نمایشنامه چون پیرنگ اثر به خوبی مهندسی نشده بود. ما شاهد فصل شروع طولانی هستیم تابرسیم به مقطعی که رویدادهای کنش و واکنش آغاز میشود.در این چند سال اخیر نمایشهای ایرانی مورد اقبال قرار گرفته که این موضوع خوب است و نیاز جامعه ماست اما مسئله این است که کارگردان محطاتانه و محافظه کارانه به این موضوع پرداخته است.به نظر من نمایش با فرم موزیکال خود به این زخم ها نمیتواند بپردازد. صرفا با نشان دادن عروسک نمیتوانیم پایمالشدن حق و حقوق مردم این کشور را توسط استبداد نشان دهیم.در 20 دقیقه اخر شاهد گره گشایی هستیم که متاسفانه شاهد یک فرود اضطراری در این اثر هستیم. یعنی فصل شروع طولانی در مقایسه با پیاین بندی سریع و خلاصه در تناسب نیست.
قاسم تنگسیرنژاد: طهرون یک نمایش ایرانی با بهره گیری از گونه های نمایش ایرانی بود. این نمایش که اقتباسی از داستان علویه خانم صادق هدایت بود، راجع به یک گروه دوره گرد هست که در راه رسیدن به تهران هستند. در این میان زینب دختر کوچک خانواده به میرزا فشم سپرده می شود که نمایش با دنبال کردن سرنوشت زینب وارد برهه ای از تاریخ معاصر می گردد.
انقلاب مشروطه و حوادث پیرامونش محوریت قصه را در بر می گیرد.
مقدمه نمایشنامه آنقدر طولانی است که تلاش نیمه دوم برای جذب تماشاگر تا اندازه زیادی ناکام ماند و این نکته بیشترین ضربه را به اثر زد. بازی قابل قبول جوهر تنگستانی و شهربانو نیسنی از نقاط قوت اثر بود. گرچه تلاش زینب برای ارائه یک بازی روان قابل تقدیر هست.