در حال بارگذاری ...
نمایش ایرانی؛

سمفونی نور ، رنگ و موسیقی

جلسه نقد و بررسی «ناسور» به نویسندگی خیرالله تقیانی‌پور و کارگردانی افسانه زمانی سه‌شنبه بیست و هفتم آبانماه ۹۷ در حوزه هنری بوشهر و پس از پخش فیلم تئاتر، با حضور جواد متین عضو کانون ملی منتقدان تئاتر ایران و علاقه مندان به نقد تئاتر برگزار شد.

به گزارش تئاتر بوشهر،  خلاصه ای از مباحث طرح شده در این نشست را می خوانید:

 

افسانه زمانی کارگردان در اجرای موفقی که از نمایش «ناسور» به جا می‌گذارد ثابت می‌کند که جامعه نشانگانی و هندسه تولید آثار نمایشی ایرانی را به خوبی می‌شناسد. از عناصر کارویژه نمایش ایرانی هوشمندانه استفاده می‌کند. نام نمایش «ناسور» است. ناسور به زخمی می‌گویند که هیچ گاه خوب نمی‌شود و درگذشته صرفا با نیشتر زدن به آن چرک و عفونت را از آن خارج می‌کردند تا به صورت موفقتی التیام یابد. «ناسور» از نظر تاریخی و جامعه شناسی در بستر تغییر و تحول نظام ایران در اواخر دوره قاجار و ورود به دوره پهلوی قرار دارد که تجدد و مشروطه خواهی موجب رفورم در سیستم سیاسی و نظام‌های اجتماعی ایران شد. موضوعی که «ناسور» بر آن استوار است را به دو گونه می‌شود دید. آنچه دستمایه اصلی اثر در داستان قرار گرفته موضوع عشق است و اگر به شرایط کشور ایران در آن مقطع تاریخی نگاه کنیم و به زخم ناسوری که بر پیکر این خاک خورده و هنوز هم وجود دارد فکر کنیم متوجه می‌شویم که روایت کننده این درد و آلام مام میهن است.

 

اتفاقا نام کارآکترهایی هم که برای این نمایش انخاب شده از قضا به جا و به قاعده است. ذبیح به معنای کسی است که به قربانگاه آورده می‌شود برای ذبح شدن در راه عشق. خواه این عشق، عشق ملک خاتون مطرب‌، کنیز خانه باشد و یا عشق پیکر چاک چاک میهن باشد. ملک خاتون، پری، ماه منیر نام‌هایی هستند که هوشمندانه و با ارجاع معانی خاص خود در بستر خلق کارآکتر و کنش و واکنش‌هایشان انتخاب شده‌اند. قهرمان «ناسور» زن است، زن مظلوم این دیار که شهید عشق است. مثل مرجان در داش‌آکل صادق خان هدایت. ملک از کودکی سرپرستی ذبیح را به عهده دارد و حالا که او به بلندی قامت عشق رسیده، از ابراز این عشق یا ترس دارد و یا زمینه مساعد نیست و طرح و توطئه‌ای که در پیرنگ داستان طراحی شده راه بر آن می‌بندد. همان‌گونه که انتظار می‌رود شخصیت پردازی در کارآکترها در حد تیپ باقی می‌ماند و تمام تلاش نویسنده برای ایجاد پرسشگری و ایجاد سوالات بنیادین در درون شخصیت‌ها سطحی اما جذاب است. دلیل این جذابیت همانا نزدیکی این داستان‌ها به فرهنگ عامه و بهره بردن از عنصر موسیقی است.

 

«ناسور» علاوه بر این که بر بستر تاریخی در ایران استوار است به هنرهای اجرایی نمایش ایرانی مثل شبیه‌خوانی در داستان یوسف و ذلیخا و صندوقچه خوانی یا عروسک گردانی، نقالی و ترنا بازی می‌پردازد. اجرای هنرهای نمایشی ایرانی در مجالس شادی‌آور زنانه دستمایه اجرای این اثر است که در دوره قاجار به واسطه عدم اجازه ورود مرد و زن به حریم اندرونی و بیرونی اجرا می‌شده است.

 

«ناسور» در قالب نوشته بسیار خوب دیالوگ نویسی شده و دارای زبان خوبی است. شخصیت‌های این نمایش دارای بعد هستند و زبان ویژه خود را دارند. نمایش از نظر زبان نمایشنامه نویسی و درام کنش‌مند است و قابل بررسی است. به خوبی شبکه روابط میان شخصیتی برای کارآکترها قابل ترسیم و بررسی است. این نمایش را هم از زاویه نمایش ایرانی و هم درام غربی می‌توان نگاه کرد و این دو مقوله را بر هم منطبق کرد.

 

در خصوص طراحی صحنه‌ای که سینا ییلاق بیگی برای این نمایش انجام داده می‌توان به این موضوع اشاره داشت که با توجه به ارتباطات بصری هم می‌تواند در صندوقچه باشد و هم می‌تواند میدان تعزیه باشد. با ستونهایی که سقف اول برآن استوار است زنان بر بالای آن به تعزیه نگاه می‌کنند. از عنصر موسیقی که اتفاقا نمایش مبتنی بر آن بود و یکی از عناصر اصلی این نمایش به شمار می‌رفت نیز ما شاهد تنوع استفاده از دستگاه‌های موسیقیایی ایرانی بودیم که جذابیت و همچنین ومنطق مناسب این اثر را دو چندان کرده بود.

 

زمانی با اجرای «ناسور» ثابت می‌کند که نمایش ایرانی یعنی سمفونی رنگ ونور و موسیقی و خلاصه هر چه زیبایی است. آنچه از نمایش ایرانی می‌بینیم اگر ناقص‌الخلقه است و از آن لذت نمی‌بریم شاید به دلیل اجرای ناقص اجرا کنندگان به هر دلیل است.

 

«ناسور» با رعایت ریتم مناسب در اجرا و ایجاد فضای درخور نمایش ایرانی حض تماشاگر را برمی‌انگیزاند و تماشاگر از دیدن نمایش ایرانی لذت می‌برد. دیدن گونه‌های مختلف نمایش ایرانی مثل شبیه‌خوانی در لحظات تراژیک اثر غنای موسیقی و پتانسیل‌های نمایش ایرانی را اثبات می‌کند.

 

اما نقطه قوت این اثر بازی بازیگران آن است، خانم‌ها نسیم ادبی‌، رویا میرعلمی، بهناز بستان دوست، الهه شه پرست و  آقای علیرضا آرار با درک صحیح از شخصیت‌ها و فضای حاکم بر نمایش و همچنین در ارتباط با دیگر شخصیت‌ها و در نهایت با تماشاگر فضای مناسبی ایجاد و خلق کردند که به باور پذیری و موثر بودن نمایش بر تماشاگر تاکید دارد. شناخت و استفاده از پتانسیل بازیگران از موسیقی وجه تمایز و نقطه قوت بازی و نقطه اثر این نمایش است.

 




نظرات کاربران