نشست نقد و بررسی نمایش «صف» برگزار شد؛
جامعه معاصر و آدمهایی در صف مرگ خودخواسته
سه شنبه هجدهم دی ماه ۹۷ در پلاتوی ایرج صغیری تئاتر شهر بوشهر نمایش «صف» به نویسندگی ونوشه واحدی وکارگردانی هامون هوشیار اجرا و سپس نشست نقد و بررسی این نمایش با مشارکت حوزه هنری بوشهر و کانون ملی منتقدان تئاتر ایران با حضور جمعی از علاقمندان به هنر فاخر تئاتر برگزار شد.
جواد متین؛ نمایش «صف» اثر برگزیده جشنواره تئاتر «باران» از شهر تهران است که از 18 تا 21 دیماه در پلاتوی ایرج صغیری مجموعه تئاتر شهر بوشهر بر روی صحنه رفت.
در ادامه خلاصه ای از مباحث طرح شده در این نشست را می خوانید:
در نمایشهای پست مدرن، کاراکتر و شخصیت نفی میشود و شخصیت پردازی در واکاوی لایههای پیچیده درونی شخصیت، دیگر جایگاهی ندارد. دردرامهای پست مدرن به اعمال و ظواهر بیرونی کاراکتر اهمیتی دو چندان داده میشود و از روانشناسی اجتناب میشود؛ پس با کمرنگ شدن شخصیت پردازی، فضاسازی و تأثیر فضا جایگزین تاثیر کارآکتر بر مخاطب میشود. عمدتا شیوه کارگردانی تئاترهای پست مدرن به شدت مشارکتی است و کارگردان در فرایند تمرین دست به انتخاب از میان حرکات ژستها و بداهه پردازیهای بازیگران میزند.در تئاتر پست مدرن، هنر اصلی این است که هر اجرایی که به روی صحنه میرود جدید باشد و در متن و اجرای گذشته بازنگری شود.
دیگر مولفههای یک اثر پست مدرنیستی، نفی روایتهای کلان و ساختارهای منسجم و واحد است تا تکثر و «پلورالیسم» را در اثر حاکم کند و برای این منظور مخاطب خود را در معرض بمبارانی از چندین رویداد مختلف و موازی قرار میدهد و تماشاچی باید لحظه کنش اصلی صحنه را در میان جلوههای بصری که اجرا می شود احساس و درک کند.تئاتر پست مدرن، در اکثر مواقع، تئاتری معناگرا نیست؛ بلکه با امور و مسائل پیش پا افتاده روبه رو است و از ژرف کاوی و رمز و راز گریزان است. حتی در بعضی از اجراها، هیچ پیامی برای انتقال به مخاطب وجود ندارد و تنها احساس و یا لذت مخاطب نسبت به اثر، مدنظر اجراگر است.آن چه که پست مدرنیسم به تئاتر افزوده، دیداری شدن هرچه بیشتر است. تئاتر پست مدرن، برای بیان اندیشههای جدید خود از شیوههای رایج و سنتی استفاده نمیکند؛ بلکه مفاهیم مورد نظر خود را در روندی فیزیکی و با تأکید بر بدن در صحنه مجسم میکند.
نمایش «صف» در تلاش است بر بستر نقد جامعه معاصر و آنچه که با انسان امروزین میکند را در قالب قصه آدمهایی که در صف مرگ خود خواسته هستند روایت کند. انسان جهان معاصر تکینه و تنهاست و از این تنهایی رنج میبرد و اصالت در جهان معاصر به سیستم داده میشود و در این جهان شاهد انقطاع ارتباط خدایان و نیروهای آسمانی با انسان هستیم. سیستم قدرت تفکر و تصمیم گیری را از انسان سلب میکند. در این نمایش شاهد صفی هستیم که قرار است ما را از این درد و رنج و آلام رهایی بخشد. این صف،صف مرگ است. یعنی مرگ قرار است ما را از مصائب جهان معاصر نجات دهد.هم عرض این صف که نمی توان از آن عبور کرد و به محض پا فراتر گذاردن آژیر و علائم خطر به صدا در میآیند سیستم آموزشی قرار دارد. مدرسه و کلاسهای درس که علیرغم آموزش تخصص و تربیت نیروی کار مولد موفق اما انسانهای شاد و رضایتمند بوجود نمیآورد. این صف،صف قبل از ورود به کلاس درس نیز هست. که هر دو پدیده یعنی مرگی خودخواسته(اتانازی) و سیستم آموزش مدرن که از دستآوردهای جهان معاصر هستند موجب رضایتمندی انسان نیستند و باعث رهایی از رنج مدام آدمی نمیشوند. انگار هرچه علم و دانایی افزایش مییابد مهارت ما انسانها برای زندگی کاهش مییابد و انسانهای ناراضیتری هستیم.
حتی همین پدیده مرگ خودخواسته نیز در اختیار خود ما نیست و باید منتظر بمانیم تا کی مسئولین آنجا نوبت بدهند و شرایط را برای مرگ ما مهیا بدانند. یعنی در جهان امروز اختیار مرگ خودخواسته نیز در اختیار سیستم است.
زنی سالخورده که توسط فرزندش در تنهایی رها شده،دختر جوانی که به مثابه عروسک در روابط عشقی با وی برخورد شده و دختری روستایی که به واسطه محدودیتهایی که برای او لحاظ شده حتی محدودیت در عشق ورزیدن از محل زندگی خود فرار کرده و حالا در خانه آخر به مرگ خودخواسته تن در میدهند. در زیر لایه این متن به مسائل اساسی انسان امروز نیز پرداخته میشود مسائلی چون مرگ،صبر و سکوت،عشق و ایثار و پدیدههایی از این دست که حلقههای مفقوده روابط انسانها در جوامع توسعه یافته و منزوی و مضمحل است. آنچه که جالب به نظر میرسد عبور دختر روستایی و چوپان زاده ایست از دیوار مرگ که ظاهرا زودتر از آن دو نفر به رهایی از این جهان میرسد، از قضا دختر لهجه دارد و توسط دیگر شخصیتها مورد تمسخر و یا مواخذه قرار میگیرد و انگار این همسویی او با طبیعت و ساده بودن وی موجب میشود تا او زودتر به رهایی یابد. شاید این موضوع کنایه از پیچیدگی و خودخواهی و زیاده طلبی انسان در جهان معاصر است. به دیگر شخصیتی که میتوان اشاره کرد پیرمردی خمیده قامت است که در قالب شخصیت بابای مدرسه و یا نیروی خدماتی شرکت مرگ خودخواسته چونان روحی سرگردان به صحنههایی ورود میکند و از خود ردی به جا گذاشته و در خرده داستانها سرک میکشد. خلق این شخصیت نیز مثل شخصیت دختر روستایی از نقاط قوت و هوشمندانه اثر به شمار میرود و کنایه از روح کلی حاکم بر اثر است. روحی که علیرغم مرگ خودخواسته انسان امروز در جوامع شتابزده و بیهویت باقی میماند و شاهد تمام این رویدادهای تلخ و عبرت آمیز است. وجدان عمومی دانشی پیر و ساکت که به راه خود همچنان پیوسته و آهسته ادامه میدهد. و شتابی برای رسیدن به جایی ندارد بلکه پیمودن و مشاهده پدیدهها برایش از اهمیت برخوردار است. دایما در حال نظافت و مرتب کردن و نظم بخشیدن به همه چیز است.
موضوعی که میتوان بدان اشاره کرد این است که وضعیت نمایشی است که کیفیت وجه دراماتیک اثر را تعیین میکند نه موقعیت نمایشی بنابراین هر سه روایتی که توسط این سه شخصیت بیان میشد در حد خطابه باقی میماند و از نقاط ضعف اثر برشمرده میشود. روایت دراماتیک روایت اول شخص داستان نیست و جالب اینجاست که موضوع مرگ خودخواسته وضعیت واقعی انسان منزوی و نا امید در جهان امروز است که بدون پشتوانه کنش پیش آغازین در این اثر رها شده و فقط بهعنوان یک موقعیت نمایشی تعریف شد.
از دیگر نکاتی که در خصوص نمایش «صف» میتوان اشاره کرد در صراحی صحنه و استفاده از آکسسوار صحنه به نظر میرسد بیشتر میتوانست بهره ببرد. از نحوه چیدمان نیمکتهای کلاس درس استفاده از تابلوی سفید ته صحنه به عنوان تابلوی کلاس درس بعنوان پرده ویدئو پرژکشن و استفاده از مدیاهای دیگری غیر جلوههای بصری از دیگر کمبودهای کار بود. اما کارگردان از قوه انتخاب خوبی برای بازی این نمایش توسط بازیگران برخوردار بود، انتخابهای بجا که نشان دهنده مابهازای این شخصیتها در جهان واقعی هستند و بازی هوشمندانه و خوب بازیگران با توجه به شرایط و خواسته کارگردان از نقاط این تئاتر بشمار میرفت. تنالیته،درک تمپو و رعایت ریتم حس و تلفظ صحیح و کامل کلمات و حروف ویژگی مناسب فیزیک بدن از مهمترین فاکتورهای بازیگری این نمایش بود.البته از بازیگران با تجربه و با تلاشی که در این کار بازی میکردند نیز انتظار میرفت که بازی خوب روان و باورپذیری از خود ارائه دهند. ونوشه واحدی،گیز طاهایی و برکه بذری از بازیگران با تجربه و باسابقه تاتر به شمار میروند.
علیرغم اینکه نمایش در کل در رعایت ریتم موفق نبود و بدون اوج و فرود دارای ریتمی یکسان،لحظاتی ملال آور بود اما بازیگران درک مناسبی از موقیعت خود در صحنههای مختلف داشتند و ارائه مناسبی از بازی داشتند.
در کل میتوان نمایش «صف» را در حد متوسط و بیشتر از متوسط ارزیابی نمود، و مهمتر آنکه اراده این گروه برای اجرا در بوشهر را تحسین کرد. برای این گروه آروزی موفقیت در اجراهای پیش رو داریم.