به بهانه نوزدهمین جشنواره نمایشهای آیینی و سنتی؛
از « کتلی» تا «شبیهخوانی»
جغرافیای خاص جنوب ایران که یک سویش دریاست و سوی دیگرش بیابان، سبب زایش فرهنگهای دریایی و بیابانی شده است که یکی ریشهاش در باورهای دریاست و دیگری ریشهاش در بیابان.شاید به همین دلیل است که در یک سرزمین کوچک(از منظر جغرافیایی) این همه تنوع آیینی وجود دارد. غنای همهی این آیینها ریشه در مؤلفههای بومی این دو فرهنگ یادشده دارد. در این مقاله نیز ضمن مطالعه تاریخی تعزیه در ادوار مختلف ، مؤلفههای بومی بر اساس فرهنگ آیینی استان بوشهر مورد مداقه قرار گرفته است.
جهانشیر یاراحمدی؛ در حاشیه شمالی خلیجفارس در جنوبیترین نقطه جغرافیایی ایران، باریکهایست خاکی که به سبب موقعیت جغرافیاییاش اهمیتی استراتژیک داشته و دارد: بوشهر. در دو قرن گذشته، این اهمیت سبب گشته تا کشورهای مختلف اروپایی همواره نیمنگاهی به آن داشته باشند و نتیجه این آمد و شدها تاریخ پر فراز و نشیبی است در حوزه اقتصادی و نظامی. اگرچه موکدا باید گفت التقاط فرهنگی ایجاد شده ، خود موجب زایش فرهنگی شده است خاص این منطقه؛ به ویژه در گسترهی آیینها. شبیهخوانی این باریکهی خاکی از مراسم «کتلی» آغازشده و کمکم به تکامل رسیده است؛ اما سیر رسیدنش به یک «مجلس» از سویی و نیز شکل و شیوه اجرا،نسخههای مورد استفاده، طراحی لباس ( حتی رنگها)، موسیقی، دستگاههای مورد استفاده در خوانش نسخهها، حضور زنان و چراییاش، تأثیر و ارتباط معماری سنتی در اجرای مجالس، و نیز مکان اجرا با سایر نقاط کشور تفاوت دارد. در واقع این تفاوت ریشه در فرهنگ آیینی این جا دارد که تا چیزی را مطابق معیارهای بومیاش نکند آن را نمیپذیرد. این مقاله تلاش خواهد کرد تا ضمن اشاره به اسناد تاریخی تعزیه در استان بوشهر مؤلفههای بومی تعزیه این دیار را جداگانه مورد کنکاش قرار دهد. از سویی دیگر ، از منظر مردم شناختی و جامعهشناختی چندین سند تاریخی مربوط به دوره قاجاریه از خوانین حاکم بر خطه جنوب به منظور شناخت اندیشههای آنان و تأثیرشان در تعزیه این دیار به پیوست این مقاله ارائه خواهد شد.
مقدمه:
جغرافیای خاص جنوب ایران که یک سویش دریاست و سوی دیگرش بیابان، سبب زایش فرهنگهای دریایی و بیابانی شده است که یکی ریشهاش در باورهای دریاست و دیگری ریشهاش در بیابان.شاید به همین دلیل است که در یک سرزمین کوچک(از منظر جغرافیایی) این همه تنوع آیینی وجود دارد. غنای همهی این آیینها ریشه در مؤلفههای بومی این دو فرهنگ یادشده دارد. در این مقاله نیز ضمن مطالعه تاریخی تعزیه در ادوار مختلف ، مؤلفههای بومی بر اساس فرهنگ آیینی استان بوشهر مورد مداقه قرار گرفته است.
تعزیه چیست؟
«تعزیه» در ادبیات ملل، خصوصاً در میان مسلمانان نواحی مختلف، معانی و مفاهیم گوناگون دارد. هم در مفهوم لغوی و هم در مفهوم اصطلاحی آن، که این دو باهم متفاوتاند.«تعزیت، سوگ و عزا، همدردی با عزاداران و برپا برداشتن مجلس، مفاهیم کلی تعزیه در مفهوم لغوی آن هستند. اما مفهوم اصطلاحی آن در حقیقت اطلاق آن به «نمایش واقعه های تاریخی ، مذهبی» از سویی و «تابوت واره یا انگاره و شبیه گور و ضریح شهیدان و امام حسین (ع)» از دیگر سوست.» (بلوکباشی 1383 : 145)
در ایران، مفهوم نخست اصطلاحی این واژه کارکرد بیشتری دارد و مورد قبول تودهی مردم نیز هست، هر چند مفهوم دوم اصطلاحی آن در آغاز پیدایش «تعزیه» کارکرد بیشتری داشته است.با توجه به خاستگاه نخستین تعزیه که به آن اشاره خواهد شد ـ در سرزمین ما ـ به عنوان یک «آیین ـ نمایش» از آن قلمداد میشود و به طور کلی میتوان آن را اینگونه تعریف کرد:
« تعزیه رفتاری است آیینی ـ نمایشی که با ساخت و پرداختی تاریخی ـ دینی ریشه در رفتارها و مناسک آیینی کهن ایرانی دوانده و مایه از اسطورها و داستآنهای ایرانی گرفته است...» (بلوکباشی 1383 : 146)
با دقت نظر در تعریف فوق میتوان به این نکته دست یافت که «تعزیه» پیوند ناگسستنی میان تاریخ، دین و آیین است. این پیوند پیش از اسلام میان این سه ایجاد و به شکل غریبی با پندارهای مردم و باورهای آنها گره خورده است و به همین دلیل است که میتوان تعزیهخوانی (شبیهخوانی) را هنری دینی قلمداد کرد.
« شبیهخوانی هنری دینی است و هنر دینی، هنری است که در ذیل دین محقق شده باشد. هنری که قالب و صورتی دینی نیز داشته باشد. هنری که نتیجه ی تاریخی تقرب انسان به حقیقت مطلق است و این هنر، هنری است که مستقیماٌ در کنار مناسک یک دین شکل میگیرد و با آیینها مرتبط است...» (ناصر بخت 1378: 157)
خاستگاه تعزیهخوانی
روشن است که ریشههای نخستین تعزیهخوانی را باید در آیینها و مناسک ایرانی پیش از اسلام جستجو کنیم، چرا که بیشتر کشورهای مسلمان و خصوصاً شیعه علیرغم برپایی مجالس سوگ و عزا برای امام حسین (ع) و یارانش هرگز آیینی اینچنین نداشتهاند یا اگر داشتهاند به شکل بسیار نحیفی بوده است بنابراین در سرزمین ایران باید آیین و مناسکی وجود می داشته که اینچنین تعزیهخوانی در آن ریشه دوانده است. «در فرهنگ ایران زمین، پیوسته قهرمانی برتر و انسانی کامل حضور داشته است. نمونه این انسان کامل و قهرمان برتر در تاریخ اسطوره ای ایران و در میان ایرانیان، سیاوش، پورکاووس و دست پرورده ی جهان پهلوان رستم، و در تاریخ مذهبی تشیع در ایران حسین بن علی (ع)، آزاد مرد عرصه تاریخ بوده است.» (بلوکباشی 1383 : 146)
بنا به گفته فوق، سیاوش در فرهنگ ایرانی شخصیتی خاص، با قداستی مثال زدنی و نمونه است و به همین دلیل تا هزاران سال پس از مرگش مردم در سوگش نوحهسرایی میکردهاند و قوالان «کین سیاوش» میخواندند. علاوه بر این سرودها، شبیهاش را میساختند و در تابوت میگذاشتند و در شهر میگرداندند و سوگواری میکردند.
علاوه بر این، آیین «مصائب میترا» که در آن «ایرانیان مهرپرست به هنگام برگزاری مناسک آیینی خود، واقعه مصائب میترا را نیز به نمایش در میآوردند. در این نمایش چند تن از نقش آفرینان صورتک هایی بر چهره خود می زدند و روی سکویی که پیروان آیین مهری برای نیایش های مذهبی ساخته بودند، میرفتند و همراه نیایش، واقعه مصائب مهر را نشان میدادند.» (رضوانی 1357: 167) به همراه حماسه «یادگار زریران» نخستین خاستگاههای تعزیهخوانی در ایران به شمار می روند.
تعزیه در بوشهر
بوشهر باریکهای خاکی در امتداد شمالی خلیجفارس سرزمینی است مالامال گرما و نخل، دریا و مسیله، شور و شوق، آب و آیین، سرزمینی که مردمش برخی «زندگی دریایی» دارند و برخی دیگر « زندگی بیابانی» و این دو علیرغم تفاوت بیشمار فرهنگی اشان در کنار هم و در تلاقی با یکدیگر فرهنگی خاص با ویژگیهای منحصربهفرد پدید آورده که میتوان بر تارک آن «فرهنگ جنوب» نگاشت.
«فرهنگ آیینی» بخش مهمی از «فرهنگ جنوب» به شمار می رود. فرهنگی که با زندگی مردم جنوب درآمیخته است و به همین سبب قویترین بخش حوزهی فرهنگ جنوب به شمار می رود. و این مهم نه تنها مربوط به آیینهای سوگ بلکه به آیینهای شاد نیز مربوط میشود. اما به سبب نزدیکی بوشهر باستانی به لحاظ جغرافیایی ـ با تمدن بینالنهرین، آیینهای سوگ قوی تر به نظر میرسند و این تنها نتیجه تأثیرپذیری این آیینها از آیینهای بینالنهرینی است. چرا که «آیین سوگ یک آیین بینالنهرینی است یعنی سرآغاز اینگونهایینها از این مرکز آغشته گشته.» (رضایی راد6:1381) با این حال آیینهای سوگ در استان بوشهر خود در چند بخش قابل مطالعه است و هر بخش خود زیر مجموعههای فراوانی دارد. در این جا به موضوع بحث تنها تعزیه، یکی از بخشهای مهم آیین سوگ در استان بوشهر را مورد مطالعه قرار دهیم و شاخصهای قومی و بومی آن را ارزیابی میکنیم.
تعزیه بوشهر در دوران زندیه
کهنترین سند به دست آمده دربارهی قدمت تعزیهخوانی در ایران مربوط به استان بوشهر است. این سند، گزارش کامل دیدن تعزیه روز عاشورا توسط کارستون نیبور در سال 1765م در جزیره خارگ است.
این در حالی است که بیشتر کتب منتشر شده درباره تعزیه در ایران این سند کهن و معتبر را نادیده انگاشتهاند، و گزارش فرانکلین را که بیست و دو سال بعد یعنی در سال 1787 م که در شیراز یک مجلس تعزیه آورده به عنوان قدیمیترین سند یاد میکنند.این نکته چند دلیل میتواند داشته باشد:
اولاً، متأسفانه در عرصه پژوهش، پژوهشگران بیشتر اتفاقاتی را مورد بررسی و تحلیل قرار دادهاند که در کلان شهرها رخ داده است. در حقیقت به نظر میرسد اهمیت این اسناد به لحاظ ارزشگذاری در نظر آنان بیشتر است.
دوم، مناطق دورافتاده که بعد مسافت آنها با پایتختهای سیاسی، فرهنگی زیاد است همواره در طول تاریخ مورد توجه نبودهاند، حتی در چنین مسئله مهمی که بیش از دو دهه عمر این آیین نمایشی را سندیت میبخشد.
سوم، ممکن سفرنامه نیبور را پژوهشگران این عرصه مطالعه نکرده و این سند را ندیده باشند!!!
با این حال عدم توجه پژوهشگران به این سند مهم موقعی سئوال برانگیز و مبهم میشود که بدانیم این سند در چه زمانی و چه دورهای به شکل برجسته و مطلوبی در نشریات درج شده است.نخستین بار زندهیاد منوچهر آتشی پس از برگزاری اولین درس گروهی تعزیه هم زمان با هشتمین جشن هنر شیراز در مقالهای با عنوان"سندی در چندوچون قدمت تعزیه" که در مجله تماشا منتشر کرد پرده از این سند فراموششده برداشت.اما باز هم پژوهشگران حوزه تعزیه این سند را نادیده گرفته و یا با اشارهای مختصر از آن گذشتهاند.
به هر ترتیب گزارش کارستون نیبور از تعزیه خارگ که در سال 1765م به ثبت رسیده کهنترین سند تعزیه در ایران شمار می رود.گزارش کامل و مفصل نیبور از چنین تعزیهای در دورهی کریمخان زند پیش از همه چیز حاوی نکته مهمی است و آن اینکه این تعزیه بیگمان ریشه و پیشینهای داشته است. شاید این سند گفتههای پرویز ممنون درباره این که تعزیه در ایران از دورهی صفویه آغازشده است را قوت میبخشد.طبعاً چگونگی اجرای این تعزیه و شکل اجرای آن نشانگر این نکته است که پیش از این نیز در جزیره خارگ تعزیه اجرا میشده است. علاوه بر این نکات دیگری از آن دست میدهد:
اول آن که واضح و مبرهن است که «نیبور» اطلاع کاملی از اتفاقات کربلا نداشته و اشخاص را به درستی نمیشناسد. دوم، اشاره مستقیمی به حضور زنان دارد بی آنکه بگوید مردان در نقش زنان بازی میکنند! این اشاره بدون تعجب وی میتواند نشاندهنده حضور شبیهخوانان زن در تعزیه آن روزگار استان بوشهر باشد که یکی از ویژگیهای بارز تعزیه این منطقه به حساب میآید، احتمال می رود در صورتی که مردان در نقش زنان میکردهاند نیبور حتماً به خاطر تازگی این نکته (برای خودش) اشارهای به آن مینمود.
سوم، روند نگارش گزارش نیبور به گونهای است که میتوان پی برد این تعزیه، نسخه و متنی داشته است و تنها شبیه گردانی یا کتل گردانی نبوده است. از سوی دیگر در چند لحظه وی اشاره مستقیم به کلام شبیهخوانان میکند. نکته قابلتوجه آن که در صورت باور این امر باید گفت، احتمال قریب به یقین بین این تعزیه و تعزیههای که در اواخر دوره قاجار در بوشهر اجرا شدهاند یک گسست عمیقی ایجاد شده باشد، چرا که به روایت سالداران، تعزیهخوانی در دوره قاجار در بوشهر فقط به شکل کتل گردانی و دسته گردانی بوده است.
چهارم، اشاره نیبور به لباس یکی از شبیهخوانان که اروپایی است و با تحلیل خود مبنی بر رضایت خاطر اروپاییها در جزیره خارگ، نشاندهنده این نکته مهم است که خارگ در سال 1765م. به لحاظ نظامی، سیاسی دوران پر التهابی را طی میکرده است. انجام یک اتفاق دینی در دل این حوادث نظامی نکته قابلتوجهی است.
زندهیاد عنایتالله شهیدی پژوهشگر برجسته تعزیه تنها کسی است که نگاهی نسبتاً جدی به گزارش نیبور کرده است.
وی در اثر ماندگار خود « پژوهشی در تعزیه و تعزیهخوانی» ضمن ارائه این سند، درباره آن نکات ذیل را یادآور میشود:
« الف) آن چه او (نیبور) در روز عاشورا دیده، تعزیه «هفتاد و دو تن» بوده است که امروز نیز متن آن در میان تعزیه نامهها هست و اجرا هم میشود.
ب) وقتی که در جزیرهی دورافتادهای چون «خارگ» تعزیه رایج بوده است، بیتردید میتوان گفت که در سراسر ایران، به ویژه در بخش شیعه خیز شمالی و مرکزی ایران نیز این رسم رایج بوده است.
پ) با این که میگوید در جزیرهی خارگ اسب و شتر بسیار کمیاب است، معهذا تصریح میکند که بلندپایگان (که ظاهراً مقصود او شبیه امام و عباس (ع) و فرماندهان سپاه مخالف است) سوار بر اسب بودند. این خود شکوه و جلال نسبی آن تعزیهخوانی و نیز علاقهی مردم را در برگزاری آن تعزیه نشان میدهد.
ت) به گفتهی وی، با این که اهالی خارگ مرکب از شیعه و سنی بودند، و سنیان با مراسم سوگواری و سینهزنی شیعیان مخالفت میکردند، معذلک در روزی که در میدان بزرگ شهر شبیهخوانی برپا میشد، اختلاف را کنار میگذاشتند و با شیعیان برای تماشای تعزیه در میدان شهر گرد میآمدند. این گردهمایی تأثیر نمایشی تعزیهخوانی را نشان میدهد.
ث) این جهانگرد نیز مانند دیگر سیاحان اروپایی، اشتباهها و برداشتهای نادرستی از اینگونه مراسم کرده است؛ مثلاً زنان اهلبیت را دختران قاسم پنداشته و یا حضور فرنگی در بارگاه یزید را برای رضایت خاطر و خشنودی اروپاییان انگاشته است. بخشی از گزارش او نیز گنگ و مبهم است؛ مثلاً آن جا که میگوید: « ... قرار شد جلاد که لباس وحشت انگیزی به تن داشت، آنها (اسیران اهلبیت) را نزد سردار سپاه دشمن حسین ببرد. بعد دستور قتل اسیران صادر شد، اما خبر آمد که جلاد همهی آنها را کشته است. سردار از این موضوع خیلی ناراحت شد و دستور قتل جلاد را صادر کرد».
اگر احتمالاً مترجم در ترجمه اشتباه نکرده باشد، باید گفت نیبور قضایا را درست تشخیص نداده است. چگونه سرداری که خود دستور قتل اسیران را داده است، بعد جلاد را به سبب اجرای دستور میکشد؟ (ظاهراً مقصود از سردار سپاه دشمن یزید نیست، زیرا یزید و بارگاهش را پس از این واقعه شرح داده است). گمان می رود این قسمت از تعزیه مربوط به غارت خیمهگاه و اسارت اهلبیت و مقصود از سردار سپاه دشمن عبدالله زیاد است که اسیران را نزد او میبرند. در مورد کشتن همهی اسیران هم نیبور اشتباه کرده است؛ شاید واقعهی شهادت طفلان مسلم به دست حارث و کشته شدن حارث به فرمان ابن زیاد بوده است که همهی این وقایع و صحنهها به صورت بسیار فشرده و خلاصه در تعزیه «هفتاد و دو تن» اجرا میشده و نیبور آنها را باهم آمیخته است.» (شهیدی 1380 : 78)
زندهیاد منوچهر آتشی نیز دربارهی این سند و اوضاع و احوال آن روز جزیرهی خارگ میگوید: «شگفتی از این روی است که جزیره خارگ همیشه و به ویژه در زمان نیبور، مجتمعی بوده است از هلندی ها، انگلیسیها، دشتستانی ها، قوای نظامی بوشهر و جمعیت کمی از بومیان که بیشترشان نیز پیرو فرقه ی تسنن بودهاند. در چنین محیط و ملغمه ای است که او، درست در سالهای نخستین حکومت کریمخان که مواجه با یاغی گری میرمهنای بندرریگی و دست درازی هلندی ها و انگلیسیها به جنوب ایران و خلیجفارس بوده، از تعزیهیاد میکند. آن هم از تعزیهای خاص که شناختنش ارزش تحقیقی ویژه میتواند داشت. » (آتشی 1382 : 415)
تعزیه بوشهر در دورهی قاجاریه
تشابه غریبی میان عظمت بوشهر و تعزیه ایران وجود دارد. بندر بوشهر در دورهی قاجاریه به عظمت سیاسی، تجاری و فرهنگی خود میرسد و به عنوان یکی از بندرها مهم دنیا قلمداد میشود و کار تا بدان جا پیش می رود که بیشتر کشورهای بزرگ دنیا در این بندر کنسول خانه تأسیس میکنند.
از سوی دیگر «تعزیه» نیز در همین دوره به اوج شکوه و منزلت خود رسید و در نگاه بزرگان و پادشاهان شأن و منزلتی بیش از پیش یافت. اما متأسفانه این عظمت و شکوه آن چنان که باید به نقاط دورافتاده نرسیده؛ هر چند که بوشهر به عنوان یک بندر تجاری مهم، دروازه آن روزگار ایران به حساب میآمد.با این اوصاف به جز چند سند محدود مکتوب و ارزشمند در مورد تعزیه در دورهی قاجار، شواهدی در دست است که نشان میدهد بوشهر در دورهی قاجاریه تعزیه داشته است.
«... از محتوای کلام سالداران بوشهری میتوان دریافت که از زمان انتصاب «احمدخان دریا بیگی» به حکومت بوشهر و بندرها در سال 1314 ه.ق و در واپسین روزهای سلطنت ناصرالدین شاه قاجار {تعزیه} در آن جا معمول گردید و از آن تاریخ به بعد، فراز و فرودی چند به خود دیده است، اگر این احتمال قوی که نمایش تعزیه در بوشهر پس از انتصاب احمدخان دریا بیگی به حکومت آن جا و در نتیجه ی کوشش وی صورت گرفته است بپذیریم، بی هیچ تردید میتوان تشکیلات نمایش تعزیه در بوشهر را نسخه رونویسی شده (اما ناقص و ابتدایی) تعزیه درباری ناصرالدین شاه دانست.» (احمدی ریشهری 1380 : 302)
تلاش و کوشش احمدخان دریا بیگی به عنوان حاکم بوشهر برای برگزاری تعزیه در دورهی قاجار که شاهان مملکت به انجام آن اصرار میورزیدند، اتفاق دور از ذهنی نیست و بعید هم نیست که وی این کار را با نگاه به عملکرد بزرگان مملکت از سویی و برای عزیز نمودن خود در دربار این کارها را انجام میداده است.
«...یک سال برای تعزیه عاشورا به دنبال شخصی می گشتند که بتواند نقش شمر را بازی کند، اما کسی را نمی یابند. ناچار برای حل مشکلات نزد احمدخان دریا بیگی می روند و موضوع را با وی در میان میگذارند. دریا بیگی بلافاصله میگوید، شمری که می خواهید در بازار هست، بروید از آن جا انتخاب کنید، آنها پاسخ میدهند آن جا گشتیم اما هیچ کس را نیافته ایم مگر یک آدم کت و کلفت نپغلماری که هم خود سوار بر خرش بود و هم خورجین پر از بار کاهو را بر خر حمل کرده بود، دریا بیگی در پاسخ ایشان میگوید همان مرد برای شمر مناسب بود، زیرا اگر او شمر نمی بود، با آن همه بار گران بر خر، دیگر خود سوار بر خر نمیشد.» (احمدی ریشهری 1380 : 302 ). این گفته نشان گر این امر است که در زمان حکومت احمدخان دریا بیگی که مقارن با عهد ناصری است در بوشهر تعزیه وجود داشته است.
علاوه بر این زندهیاد اصغر چالی تعزیهگردان بوشهری که این هنر را از پدرش زندهیاد حسین چالی، به ارث برده بود دراینباره میگوید:
«..مرحوم پدرم (حسین چالی) که تعزیهگردان محله کوتی بود از خاطرات اجرای تعزیه در دورهی قاجار برایم بسیار سخن گفته است»
ایرج صغیری از تعزیهگردانان قدیمی نیز دراینباره معتقد است که «... در دوره قاجاریه تعزیه داشتهایم، اما نه به شکل امروزی، تنها در حد نمایش گذاشتن اسبی با ظاهری خونین به همراه دسته گردانی (کتلی)
به غیر از این نقل و قولهای شفاهی، دو سند مهم دربارۀ تعزیه بوشهر در دوره قاجاریه به دست آمده است که هر دو مربوط به وصیتنامه خوانین منطقه است که بخشی از داراییهای خود را وقف تعزیه و تعزیه داری کرده و بازماندگان را توصیه به انجام این مراسم کردهاند.
تعزیه بوشهر در دورهی پهلوی
اجرا، حوادث و اتفاقات تعزیه در دورهی پهلوی، خصوصاً ممنوعیت آن را بیشتر تعزیهگردانان امروز بوشهر یا به یاد دارند و یا از بزرگان محل خود شنیدهاند. نکته مهم اینکه بوشهر در این دوره تعزیه داشته است.سالداران امروز بوشهر بر این باورند دوران خردسالی آنها که اوایل سلطنت پهلوی بوده است در بوشهر به تعزیه «شمربازی» میگفتهاند.
زندهیاد عبدالحسین شریفیان، مترجم برجسته بوشهری دراینباره میگوید:
«..در محله بهبهانی، کنار مسجد غریب، خانه بزرگی مربوط به «علم الهدی» بود. در آن خانه تعزیه اجرا میکردند. ما آن زمان با زبان و لحن کودکانه میگفتیم: شمربازی، ماجرای کشتن امام حسین (ع) توسط شمر...» (یاراحمدی 1384: 57)
تعزیه در دورهی پهلوی در بوشهر همچون بیشتر نقاط کشور به شکل مقطع نفس کشیده است. نخست در دورهی رضاشاه در دهه 20 به تعطیلی گرایید و بار دیگر از اواسط دهه 40 تا انقلاب 57.
ماشاءالله چالی از پیشکسوتان تعزیه امروز بوشهر از خاطرات مرحوم پدرش نقل میکند که:
«... در دورهی ممنوعیت تعزیه مجبور شدیم عزاداری را در خانه ها به شکل مخفی برگزار کنیم. مثلاً وقتی قرار بود شبی در خانه به پای یک منبر بنشینیم. تک تک و نه به صورت جمعی به خانه مشخص شده میرفتیم و پس از پایان روضهخوانی هم تک تک خارج میشدیم تا گرفتار مأمورین حکومتی نشویم...»
اما اوج و شکوه تعزیه بوشهر نیز در همین دوره رخ داده است. در دهه 40 زمانی که جوانان اهل هنر و عاشق تئاتر وارد گود تعزیه میشوند. بیشتر مردم بوشهر بر این باورند که عظیمترین تعزیه بوشهر را در دههی چهل در محله شکری و با تعزیهگردانی ایرج صغیری دیدهاند. اتفاقی که تا اواسط دهه 40 ادامه داشت و پس از آن با سختگیری حکومت وقت به خاموشی گرایید تا انقلاب 57.
در دوره تعطیلی دوم (46 ـ 57)، تعزیهگردانان بوشهر بسیار تلاش کردند تا مجوز اجرای تعزیه را از شهربانی بگیرند اما شهربانی هرگز مجوز اجرا صادر نکرد و بر ممنوعیت تعزیه پافشاری کرد.
کتلی
شکل و شیوهی اجرای تعزیه در بوشهر
شکل و شیوهی تعزیهخوانی در بوشهر مسیری تکاملی پیموده است. این مسیر طی شده با شیوهی تعزیهخوانی در سراسر کشور قرابت دارد.
«... ابتدا تنها دستههایی بودهاند که به کندی از برابر تماشائیان می گذشتند و به سینه زدن و زنجیر زدن و کوبیدن سنج و نظایر آن، و حمل نشانهها و علمهایی که بی شباهت به افزارهای جنگی نبود و نیز هم آوازی و همسرایی در خواندن نوحه، ماجرای کربلا را به مردم یادآوری میکردند.در مرحله ی بعد آوازهای دستهجمعی کمتر شد و نشانهها بیشتر، یکی دو واقعه خوان ماجرای کربلا را برای تماشاگران نقل میکردند و سنج و طبل و نوحه آنها را همراهی میکرده است. چندی بعد به جای نقالان، شبیه چند تن از شهداء را به مردم نشان دادند که با شبیه سازی و سالهای نزدیک به واقعیت میآمدند و مصائب خود را شرح میدادند. مرحله بعد گفت و شنید شبیهها بود باهم و بعد پیدایش بازیگران...» (بیضایی 1344: 116)
در بوشهر نیز تعزیه چنین روندی را طی کرده است.
«... در قدیم تعزیه به شکل امروزی نبوده که شبیهخوانان باهم مکالمه و گفت و گو کنند و اصولاً نسخهای وجود نداشته و بیشتر به دسته گردانی شبیه بود، مثلاً ذوالجناح و حجله قاسم درست میکردند و بعد از مراسم سینهزنی در عاشورا در میدان میگرداندند. بعدها مرحوم پدرم ] حسین چالی [ شعرهایی اضافه کرد که در هنگام گرداندن این ها در میدان گفت و گویی کوتاه میان امام حسین (ع) و شمر انجام میگرفت...» (یاراحمدی 1384: 56)
ایرج صغیری از تعزیهگردانان قدیمی با چگونگی شکلگیری تعزیه در بوشهر اینگونه با دیگران هم عقیده است و اضافه میکند. «تعزیه آغازین بوشهر را «کتلی» یا «کتل درآوردن» میگفتند و در میان توده به این نام ها شهرت داشتند.»
حاج محسن گرانبها از تعزیهگردانان قدیمی بوشهر دراینباره معتقد است:
« تعزیه قدیم بدون کلام بود و شبیهها باهم گفتگو نمیکردند و تنها مراسم کتلی انجام میشد. بدین ترتیب که حجله قاسم (ع) نعش عباس (ع) و کفنی (چندین کودک ونوجوان کفن پوشیده) را در میان مردم در میدان میگرداندند...»
کتل Kotal واژهای ترکی مغولی به معنی «اسب جنیبت باشد و آن اسبی است زین کرده که پیش سلاطین و امرا برند» و «دسته ای از اسباب که در مراسم عزداری با هیئت و آرایشی مخصوص حرکت کنند»... و (در غیر معنی واژه ترکی)... معنی عَلَم که قسمت فوقانی آن را به پیراهن بی آسیتن مانند بپوشند همانند تکیه و متکایی که بر چوبی نصب شده باشد و همراه علامت بیرق در مراسم عزاداری حرکت دهند...» (احمدی ریشهری 1380: 282)
و به همین سبب است که شکل آغازین اجرای تعزیه در بوشهر به «کتل درآوردن» یا «کتلی» مشهور است.
«مراسم کتلی» در دل عزاداری امام حسین (ع) در دهه محرم (عاشورا) قرار دارد. در این مراسم آرایش و نحوه قرار گرفتن آدمها و اشیاء که از اعماق تاریخ به دوران معاصر رسیده است، خود میزان سنی درخشان است.
«ذوالجناح» در این مراسم سمبل نوعی ابزار بیان است تا از وراء آن ما به مظلومیت شهادت هفتاد و دو تن وصل شویم. آرایش و تزئین ذوالجناح یک هنر مردم فهم است. اشیایی که برای تزئین پیشانی گردن اسب ذوالجناح به کار می رود در کمال زیبایی، وجود این اسب را از هر حیوان دیگر مستثنی میسازد. بر پشت ذوالجناح پارچهای سفید و خونین افکندهاند که روی آن پیکارهای زهرآگین دوخته شده است و گاه مشاهده میگردد که شال سبزی نیز بر آن میاندازند تا یاد سالار شهیدان را زنده نگه دارد. با پدیدار شدن ذوالجناح، ناگهان قصههای شورانگیز در ما جان میگیرد و از همین روست که اشیاء و آرایش رویت شده به دنبال خود، حماسهای را به میان مردم میکشاند و روایت میکند. ما از طریق همین اشیاء و فن تزئین آن به درون فاجعه برده میشویم. انسان معاصر گاه شده است که جمعیت عظیم را میشکافد تا به ذوالجناح برسد و پیشانی خود را بر گردن کشیده اسب بگذارد و زاری سر دهد. او در این لحظه با مصائب ذوالجناح یکی میشود، به همانگونه که در شب (شام غریبان) با شمع و آوای عاشقان در پس کوچه ها به دنبال دو طفل گمشده مسلم میگردد و انگار می خواهد اطفال گمشده را بجوید. شکل فیزیکی «شدّه» با تزئین بسیار و در خور تحسین هنگام پیدا شدنش با خضوع و مهربانی به جانب مردم می چرخد، نور می پراکند و بوی مخصوص شب عاشورا را مانند درخشش رنگهای مختلف، بر سر و روی مردم می پاشد. این شکل فیزیکی بسیار سنگین و صلیب مانند در بازوان مردان تنومند جان میگیرد و به رقص در میآید. رقصی شبیه هلهله هزاران زن که با کل وارونه به دستمال بازی و عزای سرپایی میپردازند.
مجموعه مراسم کتلی به نمایش آیینی و نیایشی باستان شباهت دارد. میزان سن و نحوه قرار داشتن عماریها، خونچه ها و مردم در این مراسم، ما را با تعزیهای بسیار شکیل و درعینحال گیرا و جذاب روبرو میسازد.» (آرام 1379 : 7)
بدین ترتیب تعزیه بوشهر با انجام مراسم کتلی شکل گرفت و ادامه پیدا کرد و به مرور زمان ابیات مختصری به این مراسم اضافه شد.
شبیهخوانی میدانی
نکته دیگر درباره شیوهی اجرای تعزیه بوشهر آن که در این دیار همواره تعزیه در «میادین» انجام میشده و میشود و هرگز «تکیه ای» یا فضای بسته دیگری خاص اجرای تعزیه نبوده است. عادت این بود که یک شب قبل از مراسم دور تا دور میدان را بند میکشیدند تا مرز میان ایستادن یا نشستن مردم و بازی شبیهخوانها مشخص باشد. روز اجرا، مردم دور این بندها قرار میگرفتند و تعزیه در وسط میدان اجرا میشد. گروه موزیک تعزیه نیز در گوشهای از میدان قرار میگرفت و به دستور تعزیهگردان در مواقع لزوم موزیک مینواخت.
به جرئت در هیچکدام از تعزیههای مختلفی که در بوشهر اجرا میشود، نسخهای در دست شبیهخوانان نمیبینید! درحالیکه یکی از ویژگیهای بارز تعزیهخوانی خواندن از روی نسخه است، اما در بوشهر اگر کسی از روی نسخه بخواند او را «شبیه» خوبی نمیدانند به همین دلیل شبیهخوانان موظف هستند که کلیه اشعار را از بر داشته باشند. تعزیهگردان نیز بدون نسخه اصلی(فهرست) در میدان حاضر میشود چرا که او کل مجلس را از بر دارد و در مواقع نیاز یادآوری میکند.
شکل کلی بیشتر مجالس تعزیه در بوشهر اینگونه است که گروه اشقیاء و اولیا به همراه نواختن موزیک وارد میدان میشوند.در میدان ، جایگاه طرفین، خیمهها، علمها برپا شده است. دسته اولیا به یک سوی میدان می روند و دسته دیگر سوی مخالف. پس از استقرار، موزیک به دستور تعزیهگردان قطع میشود و رجزخوانی آغاز میشود. گاه شبیهها دور از هم و از آن سوی میدان با صدای بلند باهم گفتگو میکنند، گاه نیز در وسط میدان. وسط میدان بیشتر به جنگهای تن به تن و شمشیربازی اختصاص دارد. گاه نیز شبیهخوانی ماهر، سوار بر اسب از دل کوچههای منتهی به میدان چهارنعل وارد میدان تعزیه میشود و پس از دور زدن سوار بر اسب رجز میخواند. در تعزیههای گذشته به دلیل استفاده از صدای طبیعی شبیهخوانان شیوه اجرا جذاب تر به نظر میآمد، چند سالی است که شبیهخوانها به کمک میکروفن نسخه میخوانند که نه تنها جذبهای ندارد بلکه از موانع مهم برقراری ارتباط نیز به شمار می روند. بیشتر شبیهخوانان که در تعزیه بوشهر حضور دارند، انسانهایی هستند از دل فرهنگ توده که هیچ ادعایی دال بر هنرمند بودن ندارند و شبیهخوانی را تنها برای رسیدن به ثواب و انجام کار خیر انجام میدهند.
معماری و تعزیه بوشهر
معماریهای سنتی در همه جای جهان برای بیننده امروز زیبا، شگفت انگیر و جذابند؛ اما در این میان تعداد اندکی از آنها علاوه بر دارا بودن صفات فوق، صفات منحصربهفرد دیگری نیز دارند. معماری سنتی بندر بوشهر یکی از این بافتهاست که به شدت «رازآلود» و پر رمز و راز است. بوشهر را شهر عمارت های بلند نام نهادهاند. عمارت هایی شگفت انگیر با پنجرههای مشبک و کتیبههایی که در آنها، رنگ، سمفونی یگانهای مینوازد. در کنار این عمارت های بلند کوچههای تنگ و باریکی قرار دارد که در محلات مختلف سرانجام به یک میدان ختم میشوند... «اگر این کوچههای پرپیچ و خم را از فراز بنگری میتوان رودهایی را دید که از هر سو به دریاچهای میریزند. این دریاچهها (میدانها) کارکرد نمایشی دارند. در حقیقت میتوان این میدانها را تکیههایی روباز نامید برای اجرای نمایشهای سنتی و خصوصاً تعزیه. اگر تکیه فضایی سربسته جهت اجرای نمایش است و در ارتفاع، پایین و بالا مینشینند و تعزیه را مینگرند پس به جد میتوان این میدانها را در بافت قدیم بوشهر تکیههایی روباز نامید. در بیشتر میدانها در محلات قدیم، تعزیه اجرا میشود. تعزیه در مرکز میدان انجام میشود و مردم ـ تماشاگران ـ در چند سطح مختلف این نمایش را مینگرند.
عدهای از مردم روی زمین و دور تا دور میدان مینشستند و عدهای هم پشت سر آنها ایستاده مینگرند. بعضی دیگر از پنجرهها و بازشوهای متعدد عمارت هایی که میدان را احاطه کردهاند تعزیه را میبینند و عدهای هم از فراز پشت بامها این نمایش مقدس را میبینند... این میدانها هر چند در طول سال کاربردهای فراوان دارند اما در میان توده به میدان تعزیه مشهورند....» (یاراحمدی 1384: 8)
مردم بوشهر علاوه بر گذران زندگی در عرصه نمایشهای سنتی، بومی و محلی استفادههای خلاقانهای از معماری بافت قدیم کردهاند و به همین سبب از دیرباز پیوندی ناگسستنی میان معماری و هنر نمایش به وجود آمده است.
مجالس تعزیه در بوشهر
تعزیه بوشهر به لحاظ اجرای مجالس تعزیه نیز با سایر نقاط کشور متفاوت است. تعزیه در بوشهر به شکل مجلسی، و از روز اول محرم برگزار نمیشود. در واقع همه مجالس تعزیه در روزهای واپسین دهه محرم خصوصاً در روزهای تاسوعا و عاشورا اجرا میشود.
به طور کلی 5 مجلس تعزیه در بوشهر اجرا میشود که اوج آنها روزهای تاسوعا، عاشورا است. این مجالس عبارتاند از: تعزیه روز تاسوعا، تعزیه روز دهم، تعزیه طایفه بنی اسد، تعزیه روز اربعین، تعزیه رحلت پیامبر (28 صفر).
معمولاً تعزیهگردانان خلاصه سایر مجالس که در شهرهای دیگر به شکل یک مجلس مستقل اجرا میشود را در دل تعزیه روز تاسوعا و روز دهم جای میدهند تا بدین طریق کلیه روایتها را بازگو کرده باشند.
این 5 مجلس با نگاهی به تعزیه همه محلات شهر بوشهر در کنار هم آمده است و الزاماً هر محلی در این شهر همه این مجالس را اجرا نمیکند. بعضی از محلات تنها روز عاشورا را اجرا میکنند و تعزیه طایفه بنی اسد تنها مربوط به یک محل (امامزاده) است.
البته در سالهای اخیر دریکی از محلات بوشهر (بندرگاه) که تعزیه نوپاست و عمر چندانی ندارد در طول سال چند مجلس دیگر هم برگزار میشود.با این وجود برخلاف شهر بوشهر در چند نقطه از استان بوشهر (روستای زیارت ـ شهرستان جم) تعزیه از روز نخست دههی محرم و به شکل مجلس مجلس برگزار میشود.
نسخههای تعزیه بوشهر
نسخه طومار نسبتاً بلندی است که به دو چیز اطلاق میشود:
«..یکی کاغذ بلند طومار مانندی است به عرض 10 سانتی متر و طول آن بستگی دارد به متنی که روی آن نوشته و به صورت لوله ای در آمده است. هر تعزیه خوان یکی از آنها را در اختیار دارد. مورد دوم به تمام نسخههای یک تعزیه اطلاق میشود...» (اسکویی 1378: 74)
در تعزیه بوشهر کارکرد اولیه نسخه در تعریف فوق تنها در تمرین تعزیهها در منازل تعزیهگردانها دیده میشود و اصلاً در میدان در دست آنها دیده نمیشود. دیده شدن این نسخهها در دست شبیهخوانها ناتوانی وی را در حفظ کردن نشان میدهد و این در فرهنگ عامیانه برای شبیهخوانها چیز خوبی به حساب نمیآید هر چند علمی باشد و بر اساس قاعده کارکرد دوم نسخهها در تعزیه بوشهر به شکل منظم، محفوظ و بایگانی شدهای وجود ندارد. تعزیهگردانها، که بیشتر سالدار هستند در جواب این سؤال که چرا اینگونه است میگویند: لازم نیست، همه را از برداریم و اگر محققی قرار باشد آنها را بخواند صادقانه و صمیمانه میگویند: بفرما بشین همین جا همه را برایت میخوانیم و محقق آزاد است همه را ضبط کند.
ریشهشناسی نسخهها در تعزیه بوشهر کار بسیار دشواری است. حتی خود شبیهخوانها و تعزیهگردانها در این مورد اتفاق نظر ندارند. حاج محسن گرانبها (تعزیهگردان) میگوید:
«... ما نسخههای خود را سالها پیش بر اساس کتاب جودی، جوهری و روضه الشهداء و با کمک عدهای که به شعر و شاعری تسلط داشتهاند نوشته ایم و در طول سالیان گاهی چیزی از آن کم کردهایم و گاهی به آن افزوده ایم ...» (یاراحمدی 1383 : 4)
بررسی این گفته نشان میدهد که منابع این نسخهها، همان منابعی است که مقتل نویسان در سایر نقاط کشور از آنها سود جستهاند.
ایرج صغیری درباره نسخههای تعزیه بوشهر بر این باور است که:« ... همه نسخههای تعزیه در شهر بوشهر نمیتوانند زمینه بوشهر باشند چرا که همه آنها به طریق مختلف از نقاط مختلف کشور خصوصاً نواحی جنوبی استان فارس ـ لار و گله دار ـ وارد بوشهر شده و دست به دست گشته است...»
تعزیهگردانهای بوشهر هر چند این نکته را رد نمیکنند اما از چگونه وارد شدن نسخهها و از کجا وارد شدن آنها اطلاع چندانی ندارند.آنها معتقدند که هر از چند گاهی نسخهای از یک تعزیه به دستشان میرسید و پس از مطالعه آن، نکات مفید و ارزشمند آن را بیرون کشیده و در نسخه خود می گنجانده اند. این تعزیهگردانها که ریشه عمیقی در تعزیه دارند و پیوند قلبی با آن بستهاند، آن چنان خود را مسلط بر چندوچون جریانات ریز و درشت حوادث کربلا میپندارند که به راحتی نسخههای تعزیه سایر نقاط را نمیپذیرند. آنها نسخهها را میخوانند و برای خود و شبیهخوانهایشان تحلیل میکنند و هر آنچه را که به نظرشان سودمند بود به نسخه خود اضافه میکنند.
تعزیهگردانها معمولاً با شاعران نیز در ارتباط بودهاند و بخشهای زیادی از نسخهها را گاهی شاعران بوشهری سرودهاند اما به جهت اینکه اینکار تنها بر اساس نیت خیر و ثواب بوده هرگز زیر آنها نام و نشانی از خود به جا نگذاشتهاند.
به جرئت میتوان گفت نسخههای تعزیه بوشهر، سرچشمهی واحدی داشتهاند هر چند بررسی دقیق آنها نشانگر این نکته است که تفاوتهای اندک نیز باهم دارند که این تفاوتها ریشه درهمان نگاه منتقدانه تعزیهگردانها دارد. یکی بودن نسخهها در اصل اتفاق عجیبی نیست چرا که در بوشهر نسخهها از یک محل به یک محل دیگر (علیرغم تعصب زیاد در برگزاری مراسم محرم و صفر) دست به دست میشده و همین گونه چرخیده است تا امروز.
یکی از شاخصههای مهم نسخههای تعزیه نظم بودن آنهاست که کمتر از جملات منثور استفاده میشود. نسخههای تعزیه بوشهر به تمامی منظوم نیستند و در آنها جملات منثور به وفور یافت میشود. هر چند بعضی از عبارتهای منثور موزون هستند اما بسیاری دیگر این ویژگی را نیز ندارند.
از بحث شعرشناسی نسخههای تعزیه بوشهر به سادگی میتوان به این نکته رسید که «در تعزیه بوشهری شعر زبانی ساده دارد، بی تکلف است و از منابع بدیع و عروض و قافیه های پیچیده بی بهره است و هرگز رعایت مشتقات اشعار رسمی را ندارد...» و شاید به همین دلیل مهم باشد که به سادگی با مخاطب ارتباط برقرار میکند. از سوی دیگر نسخهنویس ها ممکن است با رعایت همین اصل ـ جلب توجه و ارتباط مخاطب، این شعرها را به زبانی ساده سروده باشند و درعینحال عمق فجایع و حوادث کربلا را به بهترین شکل منتقل نمایند.این اشعار در قالبهای مختلف عروضی سروده شدهاند.
لباس در تعزیه بوشهر
تعزیه نمایش نشانههاست. نشانههایی که برای عامه مردم آشنا و قابل باور شدهاند. رنگهای سرخ، سبز، زرد، پیشهای نخل، تشت آب از جمله مهمترین نشانههایی هستند که مردم با آنها ارتباط تنگاتنگی برقرار میکنند. در میان این نشانهها لباس و خصوصاً رنگ آنها اهمیت ویژهای دارد. «کارکرد لباس تعزیه کارکردی نمایشی است. در اغلب کارهای نمایشی، برای طراح لباس، دوره تاریخی نمایش مهم است، اما در تعزیه کارکرد تاریخی و حتی تجملی ندارد و این ویژگی خود نشاندهنده ی نظام نمایشی تعزیه در طراحی لباس است.» (یاری 1382: 165)
در طراحی لباس تعزیه بوشهر علاوه بر کارکرد نمایشی نکته قابل تأمل دیگری نیز وجود دارد و آن نوع خاص طراحی است که در هیچکدام از تعزیههای کشور دیده نمیشود. این طراحی خاص در حقیقت بر اساس لباس نظامی انگلیسیهای مهاجم در بوشهر انجام شده است این طراحی که در هنگام تن پوشی و شبیهخوانی جلوه بصری بسیار زیبایی دارد ایده زندهیاد اصغر چالی تعزیهگردان بهنام بوشهری است که خیاط قابل و زبردستی نیز به شمار میرفت.
چالی در محله کوتی زندگی میکرد. محلهای که مرکز و مأوای انگلیسیها بود. بنابراین نخست این طراحی در لباسهای تعزیه این محل خودنمایی کرد؛ اما به خاطر اینکه چالی با همه تعزیهگردانهای بوشهر در ارتباط بود و لباس همه محلات را خود می دوخت کمکم این طراحی همه گیر شد و امروز در همه محلات این شکل خاص طراحی لباس در تعزیه دیده میشود.این نکته تأثیر حضور بیگانگان بر فرهنگ عامیانه را بیش از پیش روشن میکند. مقایسه لباسهای تعزیه بوشهر با سایر نقاط استان تفاوت فاحش این طراحی را بیشتر مشخص مینماید.
شبیهخوانی زنان در تعزیه بوشهر
نقطه اوج حضور و مشارکت زنان در مراسم آیینی در بوشهر، در تعزیه (شبیهخوانی) است. در بوشهر از قدیمالایام مرسوم بوده که برخلاف همه بلاد که از شیوهی زن پوشی (بازی مردان در نقش زنان) در مجالس تعزیه سود میجویند، خود زنان نقشهای زنان را شبیهخوانی میکنند. این اتفاق نادر که در هیچ نقطهای از کشور دیده نمیشود متعلق به امروز نیست بلکه تا آنجا که سالداران و تعزیهگردانان قدیمی به یاد دارند زنان در مجالس تعزیه شبیهخوانی میکردهاند.
چگونگی شبیهخوانی زنان در تعزیه بوشهر
تمامی مجالس تعزیه در بوشهر در میدانها و در فضای باز انجام میشود و هرگز تکیه یا محلی سرپوشیده برای تعزیه وجود نداشته است. زنان در این مجالس در هنگام شبیهخوانی سر و صورت خود را با پارچهای سیاه (که معمولاً «مینار»ی است که بر سر میگذارند) میپوشانند تا چهرههایشان برای تماشاییان ناشناس باشد، هر چند اغلب مردم پس از سالها شبیهخوانی این زنان، آنها را بی آن که ببینند میشناسند.
مهمترین ویژگی شبیهخوانی زنان در تعزیه بوشهر، خوانش آوازی آنهاست، یعنی آن که چون مردان شبیهخوان اشعار منظوم خود را به «تحریر» میخوانند و بر اساس یک خلاقیت، در میان این تحریرها از آواها و نواهای بومی برای تأثیر بیشتر بر مخاطبین سود میجویند. یکی از برجستهترین لحظات این خوانش آوازی، «لالایی» برای «علیاصغر (ع) در یکی از مجالس تعزیه است که به شدت تکاندهنده و تأثیرگذار است و به همین سبب زنان شبیهخوانان باید کسانی باشند که از «صدا»ی خوبی برخوردارند.
چرایی شبیهخوانی زنان در تعزیه بوشهر
حضور و شبیهخوانی زنان در تعزیه بوشهر با توجه به وسعت بسیار محدود این شهر، شگفتی همگان را برانگیخته است و این سؤال همواره در ذهن هر شنوندهای نقش میبندد که چرا و چگونه زنان در تعزیه بوشهر حضورداشتهاند؟ برای یافتن پاسخی روشن به این نکته باید گفت فرهنگ محرم در جنوب ریشهای محکم در زندگی مردم دارد. این آیینهای نمایشی در باورها و اعتقادات آنها ریشه دوانده و انجام آن نوعی عبادت و رسیدن به ثواب تلقی میشود نه بازی در یک نمایش.
بنابراین شبیهخوانان زن بوشهری بر اساس اعتقادات و باورهای خود در این عبادت دستهجمعی شرکت میکنند. همه این شبیهخوانان در برابر این سؤال هیچ پاسخی ندارند مگر همین نکته: برای رسیدن به ثواب بر اساس یک باور قلبی به امام مظلومشان.
اما نکته قابلتوجه دراینباره این که زندهیاد حاج محسن گرانبها (تعزیهگردان) که بیش از هفت دهه از عمرش را صرف تعزیه کرد دراینباره معتقد است:
«من هیچ اعتقادی به بازی مردان در نقش زنان ندارم... به نظرم کار بسیار بدی است».
آنها به شدت معتقدند که در رثای این امام مظلوم به تحریر شبیهخوانی کردن هیچ اشکالی ندارد و در برابر مخاطبین متعجب که گاه و بیگاه از آنها میپرسند، شگفتزدهشده و این سؤال را از خود پرسشکنندگان میپرسند: مگر اشکال دارد؟ تلاش برای رسیدن به ثواب و سوگواری در رثای آن همه مظلومیت اشکال دارد؟
روشن است که این عمل (خوانش تحریری شبیهخوانی توسط زنان) آن قدر در دل، باور و اعتقاد آنها رسوخ کرده و جزیی از فرهنگ زندگی و اعتقادی آنها شده که به عنوان یک عمل و کار مذهبی به آن مینگرند.
چگونگی انتخاب زنان برای شبیهخوانی
وقتی میگوییم که در تعزیه بوشهر زنان شبیهخوانی میکنند بدین معنی نیست که هر شخص مستعد و علاقهمندی میتواند در این مجالس حضور پیدا کند. انتخاب زنان شبیهخوان یک سری اصول و چهارچوبی دارد که تعزیهگردانها به آن معتقدند.این اصل مهم این است: زنان شبیهخوان باید از خانواده سادات، یعنی سیده باشد.
بنابراین مهمترین شرط شبیهخوانی زنان سیده بودن آنهاست و در مرحله بعد داشتن صدای خوب و محزون. با توجه به این نکته روشن است که هر شخص مستعد و علاقهمندی حتی با داشتن صدای خوب نمیتواند به همین سادگی وارد مجالس تعزیه شود.
زندهیاد حاج محسن گرانبها تعزیهگردان قدیمی بوشهر در این مورد معتقد است:
«...همان طور که می دانید شرط حضور زنان در تعزیه این است که باید سیده باشند... چرا که معتقدیم این سادات از نوادگان امام حسین (ع) هستند و من در جهان آخرت بازخواست نخواهم شد.»
معمولاً مرسوم است که زنان سیده که شبیهخوانی میکنند، خود فرزندانشان را از دوران طفولیت آموزش میدهند. آنها از اطفال خود برای نقشهای اطفال تعزیه سود میجویند و خودشان آنها را هدایت و راهنمایی میکنند. همان اطفال را چند سال بعد در نقشهای جوان خوان (مثل عروس قاسم) به خدمت میگیرند. روشن است که طفلان مستعدتر و البته علاقهمندتر پا به این مرحله میگذارند. مرحله نهایی این دوره آموزشی که به شکل موروثی و خانوادگی انجام میشود این است که اطفال پریروز و جوانان دیروز، امروز خود نقشهای زنان مجالس را میخوانند و بدین ترتیب این سیکل آموزشی به شکل خودکار طی میشود. زنان شبیهخوان حضور دیر سالی در تعزیه ندارند و خیلی زود جای خود را به جوان ترها میدهند اما حضور مداوم و مستمرشان در کنار مجالس تعزیه و هدایت و راهنمایی زنان شبیهخوان تا آخر عمر ادامه دارد.
نقش و تأثیر زنان شبیهخوان در اجتماع
در میان زنان بیشماری که در آیینهای مختلف سوگ و خصوصاً در شبیهخوانی مشغول به فعالیتاند برخی از آنها در روند شکلگیری و تأثیر اینگونه مراسم آن قدر نقش مهمی ایفا کردهاند که نامشان را نمیتوان در فرهنگ و زبان کوچه و بازار نادیده گرفت. مرحومه "رباب قمبر" یکی از این زنان است که خود بانی برگزاری مجالس تعزیه و روضهخوانی بود و همسرش زندهیاد حسین چالی تعزیهگردان مجالس. نذر و نیاز آنها به درگاه خداوند پسری به آنها عطا کرد بهنام اصغر. بر اساس فرهنگ جنوب که نام مادران را بهنام فرزند ارشد صدا میزنند این زن مشهور گشت به: ننه اصغر.
زندهیاد اصغر چالی پس از مادر و پدر راه آنها را تا هنگام وداع با زندگی ادامه داد. میدان تعزیهای که این خانواده در آن تعزیه اجرا میکردند در دل معماری بافت سنتی بوشهر قرار داشت از دیرباز به میدان تعزیه «ننه اصغر» مشهور گشت. امروز پس از گذشت سالیان سال هنوز در بوشهر این میدان را به همین نام میشناسند که خود نشان از تأثیر شگرف این زن بر اجتماع به واسطه انجام آیینهای سوگ در این دیار دارد.
تعزیه زنانه در بوشهر
تعزیه زنانه شکلی از تعزیه است که در آن تعزیهگردان زن است، شبیهخوانها و تماشاگران نیز زنان هستند. تعزیه زنانه در ایران عمر بسیار کوتاهی داشته است. برخی از پژوهشگران برجسته حوزه تعزیه و نمایشهای ایرانی در آثار خود تاکید کردهاند که: « بوشهر تنها مکانی است که هنوز هم تعزیه زنانه در آن برگزار میشود.» (همایونی 1380 : 145)
برخلاف گفته جناب همایونی، بوشهر در طول بیش از 250 سال عمر تعزیهاش، علیرغم حضور فعال زنان در مجالس روضهخوانی، مختک گردانی ،حجله قاسم و شبیهخوانی در تعزیه، هرگز به شکل مستقیم تعزیه زنانه نداشته است.در آیینهای زنانه یادشده گاها بین شبیهها گفتگو انجام میشود ولی بر کلیت این آیین سوگ نمیتوان نام تعزیه زنانه گذاشت.
موسیقی در تعزیه بوشهر
موسیقی یکی از ارکان و عناصر سازنده تعزیه به شمار می رود. عنصری که به روایت اغلب بزرگان و پژوهشگران حوزهی موسیقی، استفادهی از آن در تعزیه سبب ماندگاری دستگاههای آوازی شده است. روشن است که با توجه به ممنوعیت غنا و موسیقی در اسلام، تعزیه به عنوان مطمئنترین پناهگاه مذهبی توانست دستگاههای آوازی را از نابودی و فراموشی برهاند.
روحالله خالقی دراینباره معتقد است:
«...تعزیهیکی از بهترین وسایلی بود که موجب حمایت و حراست فقط قسمتی از نغمات ملی ما گردید. در این جا (تعزیه) موسیقی از راه آواز نقش بزرگی بر عهده داشت زیرا خواننده خوش آواز بهتر میتوانست در دل تماشاچیان و عزاداران رخنه کنند...» (خالقی 1353 : 349)
به هر ترتیب هنر ملی مذهبی ما از این طریق کمک شایان توجهی به موسیقی کرده و معلوم نبود اگر تعزیه این مهم را به انجام نمیرساند موسیقی ملی ما و دستگاههای آوازی آن چه سرنوشت تلخی در انتظارش بود. به همین سبب موسیقی همواره مدیون تعزیه است.
در تعزیه با دو نوع موسیقی روبرو هستیم؛ موسیقی آوازی و موسیقی غیر آوازی (سازی)
در بخش موسیقی آوازی قاعده بر آن است که شبیهخوانهای موالف (امام خوانها) در دستگاههای خاص و سنگین بخوانند. مثلاً شبیه حضرت عباس در چهارگاه، شبیه حر در عراق، شبیه عبدالله در راک و ... اما نکته جالبتوجه آن است که در تعزیه نواحی و مناطق مختلف این نکته رعایت نمیشود و اکثر تعزیهگردانها از دستگاههایی استفاده میکنند که با گوش شنوندگان آشنا باشد. به همین سبب این بخش موسیقی، به شدت به شکل عامیانه اتفاق میافتد.
محسن شریفیان پژوهشگر عرصه موسیقی در مورد موسیقی آوازی در تعزیه بوشهر معتقد است:
« معروف ترین قطعات موسیقی آوازی در تعزیه بوشهر عبارتاند از: چاووشی، بیت خوانی، مرثیه خوانی و جنگ نامه ونوحه های پامنبری...» (شریفیان 1383 : 204)
علاوه بر این قطعات که شاخصههای بومی و قومی دارند، در بعضی از تعزیههای رایج در مناطق استان بوشهر، آواها و نواهای ویژهای نیز رایج است. برای مثال در روستای «زیارت» آوازهای معروف به «زنگ شتری» و «مویه» و نوحهای معروف به «طلا طلا» خوانده میشود که هم اکنون فقط در مراسم تعزیه آن منطقه به اجرا میآید...» (شریفیان 1383 : 205)
انتخاب نواها و قطعات بومی به همراه عامیانه بودن اشعار سبب برقراری ارتباط مناسب با توده مردم میشود.
موسیقی غیر آوازی (سازی) تعزیه در واقع برای القاء حس صحنهها، محرک حرکتها، ایجاد سروصدا و تزیین فضای غالب تعزیهها به کار می رود. محسن شریفیان ساز بندی گروه نوازندگان در تعزیههای استان بوشهر را در دو بخش مورد مطالعه قرار میدهد:
1سازهای بومی
2سازهای غربی
سازهای بومی
در این بخش اغلب، سازهای بومی نظیر دمام، بوق و سنج مورد استفاده قرار میگیرد. نواختن سازهای بوق، دمام و سنج به عنوان سازهای نظامی سپاه یزید، در ایجاد صحنههای رزم بسیار مفید واقع میشوند. هم چنین شکل ابتدایی اینگونه سازها جهت برقراری رابطهای تاریخی با تماشاچی از اهمیت ویژهای برخوردار است. (شریفیان 1383: 207)
هر چند این نکته را باید یادآور شد که نواختن ساز سنج و دمام در نواحی مختلف استان بوشهر هم متفاوت است و بر اساس ذوق و سلیقه برگزارکنندگان اشکال متفاوتی به خود میگیرد.
موسیقی غیرآوزی در تعزیههای برخی از نقاط استان بوشهر به گونهای دیگر است.
مثلاً در منطقه «جم و ریز» از سرنا و ساز استفاده میکنند. «ساز» همان سرنای معروف است. نقاره نیز دو طبل کوچک متصل به هم است.» (شریفیان 1383 : 207)
سازهای غربی
در این ساز بندی، معمولاً از سازهای کوبهای و بعضاً بادی در موسیقی جاز استفاده میشود. در این دسته، بهکارگیری یک عدد طبل بزرگ (باس) یک عدد طبل کوچک (سای درام) و یک عدد سنج بزرگ و شیپور از ادوات اصلی محسوب میشود. در اینگونه دستهها، به تناسب امکانات و توانایی نوازنده از سازهای فلوت، ترومپت، کلارینت و ساکسیفون نیز استفاده میکنند.» (شریفیان1383 : 207)
نکته جالبتوجه آن که در تعزیههای بوشهر، تعزیهگردانها به شکل غریبی علاوه بر سازهای بومی بر سازهای غربی نیز مسلط هستند. آشنایی بوشهریها با سازهای غربی به دوران عظمت این بندر باز میگردد.
«بندر بوشهر به دلیل موقعیت خاص و بندری خود و نیز به دلیل حضور کنسولگری ها و نمایندگی های مختلف، دایماً شاهد اجرای سازها و ارکسترهای اروپایی بوده است. برای مثال درمطبوعات عصر قاجار خبرهای مختلفی در خصوص اجرای موزکان چی های انگلیسی و بعضاً فرانسوی در بندر بوشهر نقل شده است.» (همان 208)
نکته قابلتوجه دیگر در حوزهی موسیقی تعزیه در بوشهر این که استفاده از سازهای غربی در تعزیههای شهر بوشهر کاربرد بیشتری دارد. اغلب تعزیههایی که در روستاها ومناطق دیگر استان برگزار میشود اغلب از سازهای بومی استفاده میکنند.
در موسیقی تعزیه، موسیقی غیر آوازی بیشتر نقش تزیینی دارد و موسیقی آوازی اصل و اساس تعزیه به شمار می رود. در استان بوشهر برخی از شبیهخوانها به دلیل استفاده از نواها و قطعات بومی در خوانش اشعار آن چنان تکاندهنده شبیهخوانی میکنند که شانه های هر اهل مجلسی را می لرزانند.
نتیجه بحث:
شکوه و جلال و جبروت تعزیهی بوشهر در اجرای میدانی این مجالس است؛ هر کدام از این مجالس را اگر وارد یک تکیه یا هر فضای سربستهای کنیم ، بدون شک بخش مهمی از جذابیت خود را از دست خواهد داد. توجه ویژه بر وجوه نمایشی بصری،اسبسواری شبیهخوانها در هنگام بازی،سمفونی رنگها در عماریها،خونچه ها ، شدهها ، وجود حیواناتی همچون شتر در برخی اجراها و... اجراهای میدانی را خاص کرده است که بسیاری از آنها قابلیت حضور در فضاهای بسته را ندارند.با اندکی تأمل میتوان به آن نتیجه رسید که تعزیهی بوشهر با همین مؤلفههای بومیاش زنده است و به حیات خود ادامه میدهد.مؤلفههایی که از دل فرهنگ،تاریخ،محیط و فضای جنوب سر برآورده اند و به تعزیه این دیار رنگ خاصی بخشیدهاند.بدون این مؤلفهها نکتهی قابل تأملی از این مجالس باقی نمیماند. مؤلفههایی که در این مقاله مورد مطالعه قرار گرفتند.
منابع:
آتشی،منوچهر(1382) آتشی در مسیر زندگی،شروع، بوشهر
آرام،احمد (1379) نگاهی به مراسم سینهزنی در بوشهر،فصلنامه آبیها،شماره3/2
احمدی ریشهری،عبدالحسین (1380) سنگستان ، نوید ، شیراز
اسکویی،مصطفی (1378) سیری در تاریخ تئاتر ایران، آناهیتا ، تهران
بلوکباشی،علی (1383) تعزیهخوانی حدیث قدسی مصائب در نمایش آیینی،امیرکبیر،تهران
بیضایی،بهرام (1344) نمایش در ایران،چاپ کاویان،تهران
خالقی،روحالله (1353) سرگذشت موسیقی ایران،صفی علیشاه،تهران
رضایی راد،محمد (1382) روضهخوانی همچون عنصری نمایشی،دفترهای تئاتر،دفتر سوم،نیلا،تهران
رضوانی،مجید (1357) پیدایش نمایش و رقص در مقاله: