در حال بارگذاری ...
گفتگو با هیئت داوران بیست‌ونهمین جشنواره تئاتر استانی؛

آسیب شناسی تئاتر و نمایشهای آئینی در بوشهر

منطقه جنوب و استان بوشهر، سرشار از آئینها و خرده‌نمایشهاست. اما الان دوره‌ای را طی می‌کنیم که این آئینها کارکرد خود را به طور مستقیم در زندگی روزمره مردم از دست داده است. شما الان ببینید که همه لنجها فایبرگلاس شده‌اند یا ناخدا هندزفری در گوش دارد و گذشت آن زمانی که با یک سری آئینها به دریا می‌رفتند و اشعاری خوانده می‌شد و... . اینها واقعیت کاربردی خود را در زندگی روزمره عموم  مردم از دست داده است.

سودابه زیارتی

به گزارش تئاتر بوشهر،  بوشهر در بیست‌و‌نهمین جشنواره تئاتر استانی خود که هفته گذشته به کار خود پایان داد، به مدت پنج روز میزبان سه نفر از هنرمندان تئاتر کشور بود که به‌عنوان هیئت داوران، نمایشهای این جشنواره را داوری کردند. حضور این هنرمندان در بوشهر، فرصتی مغتنم بود تا درباره تئاتر بوشهر، آئینها و مناسک مورد استفاده در تئاتر، کارکرد و ضرورت برگزاری جشنواره‌ها با آنها گفتگو کرده و دیدگاه‌هایشان را در این ارتباط جویا شویم. آنچه در ادامه می‌خوانید، مشروح این گفتگوست که در قالب میزگرد کوچکی شکل گرفت:

 

  اگر بخواهیم برای تئاتر بوشهر نموداری را متصور شویم و یا خط سیر آن را دنبال کنیم، به نظر شما ما الان در چه جایگاهی قرار داریم؟

●  سهراب سلیمی: بوشهر یکی از پیشروترین استانها در حوزه تئاتر است

تئاتر پس از انقلاب، تحت تاثیر شرایط سیاسی و مسائل ایدئولوژیک، در یک دوره‌ای جمود و توقفی را تجربه کرد که این مساله تاثیرات بسیار بدی را در خانواده تئاتر از کلان شهرها تا شهرستانهای کوچک گذاشت. اما نکته جالب توجه اینست که با تلاش و کوشش اکثریت بالقوه هنرمندان متعهد و دلسوز، این دوران گذار نه تنها کوتاه شد بلکه در اثر همین تلاشها بستری فراهم شد که به استناد تاریخ، اگر در گذشته دو دانشکده هنری وجود داشت، شرایط به گونه‌ای فراهم شد که به لحاظ کمی یازده دانشکده هنری و بسیاری از مدارس غیرانتفاعی هنری در حوزه تئاتر تاسیس شد و این نشاندهنده اینست که تئاتر توقف‌پذیر نیست. در واقع این دوران جمود، ایستگاهی شد برای تمرین و ممارست و دگردیسی جهت پوست‌اندازی و ورود به شرایط جدید. در این تغییر مثبت، خانمها نقش پررنگی داشتند و امروز اکثریت بالقوه هنرمندانی که در سراسر کشور شاهد هستیم را خانمها تشکیل می‌دهند. این نشانه‌های بارز گواه اینست که تئاتر بستر خود را پیدا کرده و این پیداکردن، نمودی است برای اینکه بگوییم آن وضعیت انجماد تئاتر، شرایط را برای حضور هرچه قویتر خانمها رقم زد. باتوجه به این مقدمه، می‌توان گفت که بوشهر نیز از این شرایط جدا نبوده است. تا آنجایی که من از تاریخچه تئاتر بوشهر اطلاع دارم، بوشهر یکی از پایگاه‌هایی بود که به‌ویژه در هنر، جایگاه بسیار خوبی داشته است که تنها تئاتر را در بر نمی‌گیرد بلکه شکل موسیقایی، ادبیات و... را نیز شامل می‌شود. به استناد شواهد و مدارک اگر تنها نمونه آقای ایرج صغیری را هم در این مورد مثال بزنیم، ایشان بستری تئاتری را هم در استان خود و هم در کشور فراهم ساخت که حتی به یک نماد بین‌المللی نیز برای خود پیدا کرد. بنابراین به نظر من بوشهر یکی از پیشروترین استانها در این مقوله است. بسیاری از استانها مثل گیلان، فارس، خوزستان و آذربایجان در حوزه تئاتر فعالیتهای چشمگیری داشتند اما بعد از آن و به ویژه در چندساله اخیر، استانهایی مثل بوشهر نمو و رشد چشمگیرتری داشتند نسبت به استانهایی که نام برده شدند. ببینید با اینکه استان خراسان به لحاظ گستردگی، قدمت و جایگاه‌های معتبر در تئاتر، امروز به زعم من استان بوشهر، کرمانشاه و... هم به لحاظ کمی و هم کیفی، تعدد بازیگر، تعدد کارگردان، تعدد نویسنده و... فعالتر هستند. البته در یک جمع‌بندی کلی برای نتیجه‌گیری این را نیز باید اضافه کنیم، استان بوشهر به عنوان یک پایگاه دانشکده تئاتر دیده شد و هم به لحاظ فکری و تخصصی و هم به لحاظ تکثیر هنرمندان بالقوه حداقل خروجی آکادمیک چشمگیری نداشته است. بدین معنا که دانشکده هنر بوشهر، آنگونه که باید فعالیت مستمر، گسترده و تاثیرگذار داشته باشد، نبوده است.

 

●  حسین کیانی: بوشهر خاک حاصلخیزی برای رشد تئاتر دارد

پاسخ این سئوال را البته باید کسانی بدهند که تئاتر بوشهر را خیلی بیشتر و عمیقتر شناخته باشند. من سال دومی است که به بوشهر می‌آیم و تاریخچه تئاتر بوشهر را کمتر می‌شناسم اما باید گفت که بوشهر از دیگر مناطق کشور مستثنی نیست. بوشهر نیز مثل استانهای دیگر منهای تهران، چه به لحاظ آموزش و چه به لحاظ سخت‌افزاری در حوزه تئاتر، مورد بی‌مهری و بی‌توجهی مسئولان فرهنگی قرار گرفته و می‌گیرد. اینجا هم مثل استانهای دیگر، استعداد دارد و در کنار آن تولید استعداد نیز می‌کند اما کماکان امکانات و زمینه برای شکوفاترشدن این استعدادها وجود ندارد و این استعدادها یا مجبور به مهارجرت به سمت استانهای برخوردار می‌شوند و یا اینکه تئاتر را رها کرده و تا به لحاظ اقتصادی بتوانند به معیشت خود بپردازند. ببینید تئاتر مدت زیادی است که به شکل یک فعالیت فوق برنامه می‌بینند نه فعالیت ذوقی. متاسفانه تئاتر را جز مشاغل به حساب نمی‌آورند. یعنی در ذهن خود مسئولان فرهنگی کشور نیز به همین شکل است. اگز تئاتر حرفه و شغل به حساب نیاید، هیچگونه پیشرفتی نیز در آن به وجود نمی‌آید. ببینید هیچکدام از حوزه‌های هنر در وزارت کار در ردیف مشاغل تعریف نشده‌اند. مثلا در دفترچه بیمه در محل شغل، نوشته شده مشاغل آزاد یعنی هیچ شغلی به عنوان نویسنده، کارگردان، بازیگر، فیلمبردار و... وجود ندارد. البته در سینما به علت مناسبات مالی و بُردی که این هنر دارد و نسبت به تئارت فراگیرتر است، طبیعتا هنرمندان در بدنه سینما، شاید بتوانند امرار معاش و درآمد خود را در همان سینما پیدا کند اما در ادبیات نمایشی و داستانی این مساله نیست و این هم بر میگردد به همان نگاهی که از اساس اشتباه است؛ نگاهی که می‌گوید این هنر یک فعالیت فوق برنامه و ذوقی است که می‌باید در کنار سایر فعالیتهایی مثل اجرای عموم یا جشنواره به آن نگاهی شود. در صورتیکه ما در این حرفه شاغل هستیم، درس آن را خواندیم و تخصصش را داریم و کار دیگری بلد نیستیم و باید بتوانیم زندگی خود را از همین طریق بگذرانیم. متاسفانه تئاتر را به عنوان یک ضرورت فرهنگی به رسمیت نمی‌شناسند یعنی شناختی نسبت به ضرورت هنر تئاتر ندارند و طبیعتا این نگاه گسترش پیدا می‌کند تا به آنجا که برگزاری جشنواره‌ها می‌شود یک رفع تکلیف؛ یک بودجه‌ای وجود دارد که باید خرج شود و اگر نشود باید بازگشت داده شود. اما اینکه کیفیت و نحوه این هزینه‌کرد به چه شکلی است، در نظر گرفته نمی‌شود. با این پیش درآمد اگر برگردیم به سئوال مطرح‌شده، باتوجه به آشنایی مختصری که با تئاتر بوشهر دارم، فکر می‌کنم این استان، جزء استانهای پراستعداد بوده و خاک حاصلخیزی برای رشد تئاتر دارد؛ به لحاظ آئینها و مناسک غنی و یکی از دروازه‌های ورود افکار نوین و فرا مرزی است. بنابراین این بستر در اینجا وجود دارد که استعدادها شکوفا شوند اما در چند دهه اخیر به همان دلایلی که گفتم، کمتر شاهد این شکوفایی هستیم. ما الان باید شاهد رشد و ظهور ده‌ها ایرج صغیری در استان بوشهر باشیم اما چرا نیستیم؟!

 

●  علی غلامی: هنرمند باید جایی برای زندگیکردن و نانی برای خوردن داشته باشد

از نگاه جشنواره‌ای و سیاستگذاری مرکز هنرهای نمایشی، دوستان درست می‌فرمایند. به نظر من، تئاتر مرکز و تئاتر استانهای دیگر را باید با نگاه‌های مختلف مورد واکاوی قرار داد. شکی نیست که برای رشد تئاتر جشنواره‌ها خوب هستند و برگزاری آنها تاثیرگذار است اما من با دیدگاهی دیگر به این مساله نگاه می‌کنم. تئاتر در سراسر استانها، از مردم فاصله گرفته است البته در تهران این مساله خیلی کمتر به چشم می‌خورد و به غیر از هنرمندان تئاتر، مردم عادی هم برای دیدن تئاتر به سالنها می‌آیند. در شهرستانها این ارتباط قطع شده است. بدین معنا که سیاستگذاری انجام نشده تا ضمن کشف استعدادها و حضور هنرمندان در این مقوله، مردم عادی هم جذب تئاتر شوند. این در حالیست که حتی بسیاری از هنرمندان نیز از تئاتر فاصله گرفته‌اند. ببینید مردم ممکن است که سینما بروند اما کمتر کسی را می‌بینید که به دیدن تئاتر برود. بنابراین من فکر می‌کنم همان سیاستگذاری که در مرکز انجام شده و مردم هم جذب تئاتر شده‌اند، همان رویکرد نیز در استانهای دیگر وجود داشته باشد.

تئاتر بوشهر در دهه شصت، تنها مختص مرکز استان بود و شهرستانهای استان تئاتر نداشتند. هرچند که میان‌پرده‌هایی داشتند. اما الان تئاتر به شهرستانها کشیده شده است و تئاتر را شناختند البته در مورد یادگرفتن تئاتر هم بحث وجود دارد. ببینید یک زمانی وقتی آقای صغیری، آقای آرام، مرحوم رمضان امیری و... تئاتر خود را روی صحنه می‌بردند، مردم عادی می‌آمدند و تئاتر او را می‌دیدند؛ تماشاچی تئاتر آنها مردم بودند و علت آن می‌تواند مضمون کارها، سیاستگذاری‌ها و ... باشد. بنده نظرم اینست که در رویکردها باید تجدیدنظر شود و ارتباط مردم با تئاتر نزدیکتر شود.

بحث مالی نیز در تئاتر تهران شکل دیگری داشته و با شهرستانها و استانهای دیگر تفاوت دارد. وقتی آقای صغیری می‌گوید من به نان شبم محتاجم، واقعیت را می‌گوید. هنرمندان ما حمایت مالی نمی‌شوند و با هزار سختی و مشقت و مرارت یک تئاتر را به روی صحنه می‌آورند. هنرمند باید تامین شود. هنرمند باید جایی برای زندگی‌کردن و نانی برای خوردن داشته باشد تا بتواند کار هنری کند که اگر این اتفاق بیفتد آن وقت ما شاهد آثار باکیفیت‌تری خواهیم بود.

اما با این پیش‌درآمد در پاسخ به سئوال باید بگویم که تئاتر بوشهر نیز یک زمانهایی رشد صعودی داشته، گاهی حالت ایستایی داشته و زمانی نیز سیر نزولی داشته است. یکی از دلایل آن می‌تواند تغییر سیاستگذاری و رویکرد مسئولانی که در برهه‌های خاص سکان فرهنگ و هنر را در دست گرفته‌اند؛ عدم حمایت مالی و اقتصادی هم می‌تواند دلیل دیگری باشد. ببینید استعدادهایی در همین استان وجود داشتند که می‌توانستند پا به پای آقای صغیری پیش بروند اما الان کار نمی‌کنند و کنار کشیده‌اند زیرا معیشت آنها هم مهم است و حمایت مالی و معنوی نمی‌شوند. امیدوارم که در آینده این مشکلات رفع شود و به تئاتر، تنها نگاه جشنواره‌ای نداشته باشیم.

 

  چگونه میشود از نمادها و نشانههای بومی در تئاتر استفاده کرد به شکلی که آثار تئاتری به تکرار نیفتند؟

●  سهراب سلیمی: تئاتر وابسته به آئین نیست، باید آنرا کلاژ کرده تا از مناسک عبور کند

ببینید بهترین نمونه‌ای که می‌توان در این زمینه مثال زد کشور یونان است. آنها هم غنی از آئین و مناسک بودند اما آنها هرگز پایبند این مناسک نبودند بلکه این آئینها به عنوان دستاوردی بود برای رسیدن به تئاتر. تئاتر در چارچوب مناسک باقی نمی‌ماند بلکه از مجوعه اینها به تئاتر رسیدند و این حرف ساده تئاتر است. مثلا «مده‌آ» یک آئین است اما نگاه «اوریپید» و «سِنِکا» به آن کاملا متفاوت است و وقتی که همین بستر را ادامه می‌دهید و به قرن بیستم می‌رسید، می‌بینید که «آنوی» به شکل دیگری به آن نگاه می‌کند و هنرمندان دیگر نیز به همین منوال و هرگز از این برداشتها و نگاه‌ها، شما به یک «مده‌آ» واحد نمی‌رسید. بلکه هرکدام نگاهی متفاوت داشته و در عین حال آن را با فرهنگ و داشته‌های خود، پرداخته می‌کند. متاسفانه دوستان ما تحت تاثیر آئینها قرار می‌گیرند. متحول‌کردن اینها برای تئاتر، کار درام‌نویسی است که جوهره درام را می‌شناسد. مثلا امروز «هملت» از چندین و چند دیدگاه روانشناسانه پرداخته می‌شود؛ یک زمانی «هملت» برای ما قهرمان بود اما امروز  ضدقهرمان است و دارای عقده‌های شخصی است که صرفا می‌خواهد انتقام بگیرد. در این میان، آن درام‌نویس هوشمند در حال داوری این داستان است و سئوال می‌کند که نقش «اوفلیا» چیست که زیر نگاه بستة «هملت» محکوم به مرگ می‌شود. بنابراین به نظر من تئاتر وابسته به آئین نیست بلکه آن را کلاژ کرده و از آئین و مناسک عبور می‌کند. شما ببینید! بیضایی در «مرگ یزدگرد» از یک سنت صحبت می‌کند اما این اثر، یک اثر آئینی و سنتی نسیت بلکه اثری کاملا ملی است. متاسفانه در کشور اتفاقاتی می‌افتد که وقتی آن را با تجربیات خودم می‌سنجم، اعتقادی ندارم که آنها تئاتر باشند. شاید نشانه‌هایی در آنها دیده شود اما در چارچوب تئاترهای آئینی سنتی باقی مانده‌اند. فکر می‌کنم ضعف مسائل آموزشی است که نمی‌تواند اینها را متحول کند. این معضلی است که در حوزه درام‌نویسی، کارگردانی، طراحی صحنه و... با آن مواجه هستیم. از طرف دیگر یک شعار کاذب نیز از بالا دیکته شد؛ «تئاتر برای مردم». درست است که در یک نمایش شما متکی به دیالوگ هستید و در این دیالوگ زمینه ارتباط جمعی را در نظر می‌گیرید اما ما هنوز زبان مشترک را نیافته‎ایم. وقتی شما به زبان بومی متکی می‌شوید، این زبان در محدوده جغرافیایی خود می‌تواند زمینه ارتباط را فراهم کند اما زمانیکه از تئاتر صحبت می‌کنیم این کار، کار ساده‌ای نمی‌تواند باشد. شما می‌توانید تئاتر خلاقی را با نشانه‌ها و زبان بومی تولید کنید ولی این استثناست و عمومیت ندارد. یکی از مباحث اصول زبان تئاتر، بیانِ بسیار مشخص است اما الان این بیان دارد تحت‌الشعاع خیلی احساسات از هم گسیخته‌ای قرار می‌گیرد که زبان رابطه را نامفهوم می‌کند. تئاتر برای مردم خوب است اما الان ما به لحاظ موضوعی آن تنوع لازم را در تئاتر نداریم. تئاتر باید حمایت مالی شود از طرف دولت و اسپانسرهایی که قانون به آنها تکلیف کرده است که باید تئاتر را حمایت مالی کنند. جان کلام در این است که تئاتر وام‌دارنده بسیاری از تحولات اجتماعی است و این ویژگی را نمی‌شود از تئاتر گرفت. با این حال بنده معتقدم تا زمانیکه خانواده تئاتری ما چشم امید به مسئولان ببندد، راه به جایی نخواهد برد و باید از طریق تشکلها و کانونهای صنفی خود، حقوق طبیعی شهروندی و مصنّف قانون کارشان را پیگیری کنند. این نظر بنده است و البته نظری سلیقه‌ای نیست بلکه بر طبق اصول است.

 

●  حسین کیانی: ابتدا باید ضرورت دراماتیک آئینها مشخص و سپس از آن استفاده شود

منطقه جنوب و استان بوشهر، سرشار از آئینها و خرده‌نمایشهاست. اما الان دوره‌ای را طی می‌کنیم که این آئینها کارکرد خود را به طور مستقیم در زندگی روزمره مردم از دست داده است. شما الان ببینید که همه لنجها فایبرگلاس شده‌اند یا ناخدا هندزفری در گوش دارد و گذشت آن زمانی که با یک سری آئینها به دریا می‌رفتند و اشعاری خوانده می‌شد و... . اینها واقعیت کاربردی خود را در زندگی روزمره عموم  مردم از دست داده است. به همین علت به صرف اینکه شما بخواهید از این آئینها استفاده کنید تا نشان دهید در این اقلیم، چنین آئینی وجود داشته است، طبیعتا بازخورد خوبی از تماشاگر نمی‌گیرید زیرا تماشاگر آن آئین را در زندگی لمس نمی‌کند و وقتی با این مساله در نمایشی غیردراماتیک رو به رو می‌شود، در برابر آن موضع می‌گیرد و انتقاد می‌کند. بنابراین در ابتدا خرده فرهنگها باید ضرورتشان برای نویسنده و کارگردان شناخته شود و دوم اینکه ضرورت دراماتیک آن مشخص شود؛ اینکه به چه علت از این خرده فرهنگ استفاده می‌کنیم! مثلا «فدریکا گارسیا لورکا» کسی است که نمایش‌هایش سرشار از این خرده آئینهاست. در آن زمان ممکن است بسیاری از آن مناسبات در اقلیم کشور اسپانیا کارکردی نداشته اما لورکا ضرورت آن را شناخته و سپس آنها را دراماتیک کرده است و آن آئینها را تنها به یک سری رفتارهای بی‌هویت در نمایش خود تبدیل نکرده. به خاطر همین لورکا را به عنوان نماینده فولکلور اسپانیا می‌شناسند. زیرا ما هنری دراماتیک را کار می‌کنیم که مبتنی بر کشمکش، درگیری، بحران، کاراکترسازی و... است و نمی‌خواهیم صرفا در این هنر گوشه‌ای از مناسک را نشان دهیم که البته این هم تعریف خاص خودش را دارد. بنابراین معتقدم که اگر ضرورت دراماتیک آئینها شناخته و در تئاتر استفاده شود، می‌تواند تئاترها را به لحاظ بصری و محتوایی غنی کند.

 

●  علی غلامی: در حال حاضر ضعف آموزش داریم و باید در این ارتباط سرمایهگذاری شود

 پیش از پاسخ به این سئوال باید بگویم معتقدم که به شعار مردم برای تئاتر اعتقاد دارم. ما در همین شهرستانهای خودمان مخاطب مردمی نداریم بلکه تماشاچیان تئاتر در شهرستانها خود هنرمندان هستند.

اما در پاسخ به سئوالی که مطرح شد باید بگویم که تئاتر بومی در بوشهر با آقای صغیری شروع شد. ابتدا با «قلندرخونه» و سپس با «محپلنگ» و موفق هم شد. زیرا خودش شروع‌کننده بود و در کنار آن، قصه و موضوع وجود داشت، شخصیتهایی داشت که پرداخت شده بودند و دراماتیک بودند. تنها آئین و مناسک نبود بلکه او از این آئینها در تئاتر خودش استفاده کرد و حرف خودش را زد. اما الان برعکس شده است؛ یکسری آئین و مناسک را در نمایش خود مطرح می‌کنند و بعد نمی‌توانند قصه و حرف خود را بزنند.  اینگونه نمایشها باید قصه و موضوع داشته باشد، شخصیت‌پردازی داشته باشد، دراماتیک باشد و شروع و میانه و پایان داشته باشند و شاخصه‌های تاثیر و جذب تماشاگر در آن دیده شود. متاسفانه در بوشهر شاهدیم که این تئاترها از آن جایگاه اصلی که شروع شد، فاصله گرفت. البته در تئاتر پیشرو هم ممکن است این دراماتیک‌بودن را نبینیم اما یکسری اصول خاص خود را دارد. این مشکل هم رفع نمی‌شود مگر با آموزش صحیح. این آموزش فقط مختص به بازیگر نیست. شما ممکن است کاری را ببینید که بازیگران توانا دارد و سایر عوامل نیز در کار خود تخصص دارند اما کارگردان آنها را بد راهنمایی می‌کند و کار اشتباه ساخته و به نمایش گذاشته می‌شود. باید در آموزش سرمایه‌گذاری شود.

 




مطالب مرتبط

مروری بر شش‌ دهه فعالیت هنری مستمر زنده‌یاد حسین دهقانی

از نمایش‌های خانگی محله کوتیِ بوشهر تا تئاتر تهران
مروری بر شش‌ دهه فعالیت هنری مستمر زنده‌یاد حسین دهقانی

از نمایش‌های خانگی محله کوتیِ بوشهر تا تئاتر تهران

جهانشیر یاراحمدی: نمایش‌های خانگیِ دهه سی در محله کوتی و نیز اجراهای مجالس تعزیه در همان محل که زادگاه مرحوم حسین دهقانی است، او را شیفته هنر نمایش کرد.  خیلی زود پایش به مجالس تعزیه ...

|

مروری بر شش‌ دهه فعالیت هنری مستمر زنده‌یاد حسین دهقانی

از نمایش‌های خانگی محله کوتیِ بوشهر تا تئاتر تهران
مروری بر شش‌ دهه فعالیت هنری مستمر زنده‌یاد حسین دهقانی

از نمایش‌های خانگی محله کوتیِ بوشهر تا تئاتر تهران

جهانشیر یاراحمدی: نمایش‌های خانگیِ دهه سی در محله کوتی و نیز اجراهای مجالس تعزیه در همان محل که زادگاه مرحوم حسین دهقانی است، او را شیفته هنر نمایش کرد.  خیلی زود پایش به مجالس تعزیه ...

|

نظرات کاربران