در حال بارگذاری ...
گفتگو با علی باقری کارگردان و بازیگر نمایش «دست من»

«دست من» یا دست شما

«دست من» را با نگاه به «هنر مفهمومی» و تمرکز بر اجرا به شیوه «میکروتئاتر» می‌توان بررسی کرد. اینکه در ابتدای اجرای نمایش توسط کارآکتر مخاطب را به مشارکت دعوت می‌کند و از تماشاگر وسایلی مثل عینک،فندک،کارت و یا هر چیز دیگری را می‌گیرد و در طول اجرا از آن استفاده می‌کند. در دنیای تصویری و هنر بصری هر چیزی می‌تواند جای دیگری را بگیرد و شناسه افراد و اشیاء لزوما تصویری که ما از آنها داریم نیست و بلکه تصویری است که ما خودمان به آنها اختصاص خواهیم داد.

 

تئاتر بوشهر- جواد متین؛ نمایش "دست من" به کارگردانی و بازیگری علی باقری دوشنبه دوم اردیبهشت ماه سالجاری در پلاتوی رمضان امیری در مجموعه تئاتر شهر بوشهر به روی صحنه رفت. این نمایش نوشته تیم کرواچ بریتانیایی و ترجمه کیوان سررشته است. از این نویسنده تا کنون نمایش‌هایی در ایران ترجمه و به روی صحنه رفته‌است. "دست من"، "انگلستان" با عنوان دیوار چهارم، "درخت بلوط" که برداشتی از رمانی با همین نام است و " من کالیبان" نمایش‌هایی است که تا کنون از تیم کرواچ در ایران اجرا شده است.

 

"دست من" را با نگاه به "هنر مفهمومی" و  تمرکز بر اجرا به شیوه "میکروتئاتر" می‌توان بررسی کرد. اینکه در ابتدای اجرای نمایش توسط کارآکتر مخاطب را به مشارکت دعوت می‌کند و از تماشاگر وسایلی مثل عینک،فندک،کارت و یا هر چیز دیگری را می‌گیرد و در طول اجرا از آن استفاده می‌کند. در دنیای تصویری و هنر بصری هر چیزی می‌تواند جای دیگری را بگیرد و شناسه افراد و اشیاء لزوما تصویری که ما از آنها داریم نیست و بلکه تصویری است که ما خودمان به آنها اختصاص خواهیم داد. این موضوع وقتی جدی تر و بارزتر به نظر می‌رسد که همان وسایل مذکور مربوط به تماشاگران در مقابل دوربینی قرار می‌گیرد و از صفحه نمایشی در صحنه بزرگ شده و تبدیل به کارآکترهای مورد خطاب بازیگر اصلی قرار می‌گیرند. این شیوه را "میکرو تئاتر" می‌گویند و در سالهای اخیر به عنوان یکی از شاخه‌های هنر اجرا در تئاتر روز دنیا مورد توجه قرار گرفته و از قضا در دنیا جشنواره‌های مختلفی در این زمینه برگزار می‌کنند. چند سالی نیز هست که در ایران به همت مرکز مطالعات قشقایی فستیوال میکروتئاتر اجرا شده و کشورهای  اسپانیا، آلمان، انگلستان، چک‌اسلواکی و...در کنار هنرمندان ایرانی تجربیات خود را به اجرا گذاشته‌اند. اما آنچه در اجرای "دست من" به کارگردانی و بازیگری علی باقری بارز بود بازی روان یکدست ،تقسیم انرژی و زمانبدی حسی او بود. به گونه‌ای که تماشاگر با وی همذات‌پنداری کرده و در یک سوم پایانی نمایش به همراه کاآکتر درد را در شانه خود حس می‌کرد. شاید در پایان نمایش وقتی از سالن خارج می‌شود درگیر داستان خیلی تاثیر گذاری نشده باشید ولی توامان یک سئوال در ذهنتان می‌چرخد که "دست من" یا دست شما. شاید تیم کرواچ با این نمایش می‌خواهد بگوید آدمی امروز با دست خود با خویش و دنیای خویش چه‌ها دارد می‌کند.

 

"هرگز کسی اینگونه فجیع به مرگ خود برنخاست که من به زندگی نشستم-شاملو". دائما مخاطب با سئوال بزرگ -چرا؟- در طول اجرا مواجهه است و اتفاقا پاسخی به وی داده نمی‌شود و به همین خاطر است که درگیر این چرایی می‌شود تا پایان نمایش. سکوت عمیقی که در زیرمتن اجرا وجود دارد بر این ادعا صحه می‌گذارد. علیرغم این مسائل اما دیدن این نمایش برای مخاطب لذت بخش است چون یک تئاتر مدرن دیده که به خوبی پرداخت شده و بر بستر داستانی بنا شده که آشناست و ممکن است برای هر کسی اتفاق بیافتد.

از دیگر نقاط جالب این اجرا فضای خالی از موسیقی و یا اسپشیال افکت و سایر عناصر اجرای متداول تئاتر بود که از این اجرا، اجرایی ساده و بی واسطه در زمینه ارتباط با تماشاگر ساخته بود. و به این سکوت عمیق دامن می‌زد. 

تئاتر بوشهر، به بهانه اجرای این نمایش در مجموعه تئاتر شهر بوشهر با علی باقری گفتگویی انجام داده که در ادامه می‌خوانید:

 

از شروع به کار در تئاتر برامون کمی صحبت کنید.

سال 73 در گروه‌های تئاتری با کار مدیر صحنه وکارهای پشت صحنه شروع به فعالیت کردم. از سال 75 بازیگری را در گروه مهر شیراز آغاز کردم و از سال 82 در تهران فعالیت خود را آغاز کردم. البته ما در شیراز مشغول به فعالیت بودیم، گروه‌مان گروه موفقی بود. اجراهایمان را در تهران انجام می‌دادیم و هم در خارج از ایران نمایش اجرا می‌کردیم. شرایط شیراز به گونه‌ای شد که کارهای ما در آن مقطع زمانی در شیراز نمی‌توانست به روی صحنه برود و ناچار شدیم به تهران بیائیم. همزمان با فعالیت در تئاتر به دانشگاه رفتیم و از سال 82 رسما در تهران کارمان را ادامه دادیم. 

 

این تب و تاب رفتن به تهران برای هنرمندان جوان تئاتر شهرستان بسیار به چشم می‌خورد. آیا واقعا ناگزیر از مهاجرت به تهران هستند و لاجرم برای موفقیت در حرفه تئاتر به آنجا بیایند؟ 

می‌توانم بگویم هم آره و هم نه. به خاطر اینکه متاسفانه تئاتر در تهران مرکزیت دارد. از سویی سالهاست کسانی که می‌خواهند در تئاتر پیشرفت کنند به تهران می‌آیند، ولی نظر شخصی من این است که به جای اظهار این موضوع که حضور در شهرستان محدودیت ایجاد می‌کند برای پیشرفت، شاید ذهن ماهاست که برای ما محدودیت ایجاد می‌کند. طبق عادت مدام داریم می‌گوئیم که در شهرستان نمی‌شود کار کرد. وقتی ذهن خلاق و بدون محدودیت وجود داشته باشد. چه در شهرستان چه تهران، چه روستا چه نیویورک کسی نمی‌تواند جلویش را بگیرد. 

 

چقدر به این موضوع اعتقاد دارید که جغرافیا همانگونه که تعیین کننده خیلی رویدادهاست، تعیین کننده کیفیت آثار تولید شده در شهرستان خواهد بود؟

جغرافیا هرگز محدود کننده نیست. اتفاقا جغرافیا می‌تواند آرتیست را تغذیه کند. از سویی با توجه به تسهیل ارتباطات در دنیای مدرن توسط اینترنت کمی بحث جغرافیا معنایش مثل گذشته نیست. هنرمند می‌تواند اینجا بنشیند  در آن سوی دنیا با یک آرتیست گفتگو و همکاری کند. ولی خیلی مهم است که ما برای انجام کار جدید باید کمی کلاسیک‌مان قوی باشد. بدانیم از کجا آمده‌ایم. ریشه‌هایمان چیست. و با این آگاهی کار جدید انجام دهیم. با این آگاهی به سراغ جغرافیای جدید هم برویم. ببینیم که از جغرافیای جدید چه چیزی می‌توانیم بگیریم و نقطه اشتراکشان با جغرافیای خودمان چیست و بر این اساس کارهای جدیدتر و نو تری بکنیم. اما اگر بگوئیم که جغرافیاها از هم مجزا هستند و هرکدام باید حرکت خودشان را داشته باشند. فکر کنم این تعریف قدیمی شده است. واقعا امروزه اگر هر کس ارزش جغرافیای خودش را حفظ کند کارهای مهم و تاثیر گذاری را می‌توان اجرا کرد. 

 

در مورد آئین‌ها نظر شما چیست، چقدر آئین‌ها خصوصا در حیطه بازیگری می‌تواند در تولید اثر نقش داشته باشند؟

در حیطه بازیگری خیلی پیچیده است ولی خیلی سئوال خوبی بود. اینروزها در هنر پست‌مدرن و هنر معاصر آئین‌ها دوباره مورد توجه قرار گرفته است. با آئین‌ها کارهای تلفیقی و مدرنی انجام می‌دهند. مثلا در ایران ما در حیطه هنرهای نمایشی دو آئین مهم و ارزشمندی داریم. سیاه بازی و تعزیه. اگر از بیرون بخواهیم به آن نگاه کنیم،فرم نمایشی تعزیه که اتفاقا بسیار زیاد هم در مورد آن صحبت شده است، فرم بسیار جذاب و مهمی است. فرم مدرنی است. شاید کلمه مدرن خوب نباشد ولی جالب است. مثلا همان موضوع فاصله‌گذاری یا بیگانه‌سازی خیلی تخیل مخاطب در آن دخیل است. حتی فرم بازی‌ها هم جذاب و مهم می‌شود. مثلا کسی که شمر است و اشقیا خوانی ‌می‌کند از نقش خارج می‌شود و برای امام حسین گریه می‌کند. واقعا خیلی خلاقانه است. 

 

تمایل دارم کمی در خصوص نمایش "دست من" صحبت کنید. در خصوص ضرورت انتخاب موضوع و اینکه چرا این نمایش را انتخاب کردید. آیا به جامعه پیرامونی در ایران و نیاز روز بودن هم فکر کردید برای انتخاب این نمایشنامه؟

واقعا نه، اینقدر دلیل عمیقی برای من نداشت. دوست مترجمی به اسم کیوان سررشته دارم که از او خواستم مونولوگی را به من معرفی کند. چند کار را پیشنهاد داد. وقتی این نمایشنامه را خواندم از صفحه 5 و 6 آنقدر جذب این کار شدم که تصمیم گرفتم این نمایشنامه را کار کنم. 

 

آیا موضوع نمایشنامه ربطی به نهضت کوله پشتی و حوادث دهه هفتاد و هشتاد آمریکا و بیتلزها پیدا می‌کند؟ یا اینکه فقط بستر زمانی به آن دوران برمی‌گردد؟

بخش اول سوال را باید نویسنده پاسخ دهد اما برای من موضوع نمایشنامه در مواجهه با مخاطب معنا پیدا می‌کند. متن‌های این شکلی دیگر در قالب و چارچوب سبک وسیاق نمی‌گنجند  و در مواجهه با مخاطب کامل می‌شوند. مخاطب با تجریه زیستی خود این اثر را در ذهنش کامل می‌کند. ممکن است برداشت شما از یک بخش متن موثر تر بوده و او بخش دیگری در ذهنش کامل شده است. ممکن است کسی بار فلسفی متن برایش مهم باشد و دیگری هویت. هر تماشاچی برداشتی در مواجهه این اثر دارد. 

 

شخصیت در نمایش چیزی می‌نویسد و به دیوار می‌چسباند. اعتقاد خود شما هم همین است که "هنر آن چیزی است که هنر باشد و بتواند قسر در برود"؟

واقعا این یک سئوال است. می‌تواند باشد و می‌تواند نباشد. 

شما چه جوابی به این سوال می‌دهید؟

 هنر با روح آدمی سروکار دارد. هر اثر ساخته دست بشر که بتواند آدمی را جادو کند هنر محسوب می‌شود. محدودیتی نمی‌شود برایش قائل شد. 

ایدئولوژی بازیگر در ارتباط با جامعه پیرامونی‌اش باید چگونه باشد؟ شاید این سوال بدیهی و شخصی باشد.

کاملا درست می‌گوئید. من وقتی کارگاه بازیگری برگزار می‌کنم همیشه از بچه‌ها می‌خوام به این سئوال کلیشه‌ای پاسخ دهند. این که ما چرا می‌خواهیم بازیگر شویم. هر کس ممکن است دلیلی داشته باشد و هیچ دلیلی از دلیل دیگری ارزشمندتر نیست. ولی مهم این است که چه بایگری می‌خواهیم بشویم. آن موقع است که ما می‌توانیم راهمان را راحت‌تر انتخاب کنیم.و در بازیگری سرگردان نباشیم. یکی می‌خواهد بازیگر شود و معروف شود هیچ ایرادی ندارد. یکی می‌خواهد پولدار شود راهش این است. و یکی می‌خواهد حالش خوب شود راهش این است. اگر یکی می‌خواهد رسالتی را به عهده بگیرد راهش این است. این فکر کنم همانطور که گفتی خیلی شخصی است. 

 

دلیل ارتباط مستقیمت با تماشاگر و انتخاب این شیوه اجرایی چه بود؟ 

مونولوگ، خصوصا این نوع مونولوگ با تماشاگر ارتباط دارد.من کلا با کارهای اینترکتیو که بتوانم با تماشاگر را در اجرا بکشانم و در اجرا سهمی به او بدهم میانه خوبی دارم. اینکه بتوانم بدون واسطه تماشاچی را مخاطب قرار دهم را خیلی دواست دارم. مونولوگ یکی از سخت‌ترین ژانرهای بازیگری است چون نه پارتنری وجود دارد و نه دیالوگی که بتوان از طریق آن قصه را پیش برد وجود دارد. مخصوصا این مونولوگ که طولانی بود و یکساعت زمان را باید من تنها صحبت می‌کردم. یکی از دلیل‌ها هم این بود که من باید به تماشاچی انرژیم را می‌دادم و انرژی دریافت کنم به نفع خودم. و با ایت تکنیک می‌توانستیم به کمک تماشاگر به کمک هم کار را پیش ببریم. 

 

اتفاقا احساس کردم تقسیم انرژی خوبی در اجرا داشتی همانگونه که به بخش یک سوم پایانی اجرا نزدیک ‌می‌شدیم اضمحلال کاراکتر اتفاق می‌افتاد.کاملا تماشاگر در بخش آخر نمایش تحت فشار بودن را داشت حس می‌کرد و تمام دردهای شخصیت را همراهش بود. در اجراهایی که داشتی تجربه خاصی با تماشاگر داشتی. جایی بوده که تماشاگر بخواهد ورود کند و دستت را پایین بیاورد؟

چند نقطه مشترک بوده میان همه تماشاگران. یکی اینکه این درد دست رو همه حس کردند. که بیشتر دنبال این بودم تا بتوانم درد اون کاراکتر را خودم حس کنم و از طریق اجرا به مخاطب منتقل کنم. یکی دیگر هم سکوت طولانی بود که در طی اجرا دارم، خیلی از تماشاگران بعد از اجرا گفتند که این سکوت آنقدر طولانی بود که دوست داشتیم فریاد بزنیم و این سکوت طولانی را بشکنیم. 

جالب اینجاست که سکوت در سن کودکی کارآکتر اتفاق می‌افتد. مسئله مهم و بنیادین سکوت و صبوری که امروزه بچه‌ها آنرا بلد نیستند در این نمایشبه آن پرداخته شده بود. تماشاگر جوان و نوجوانی هم داشتید که عکس‌العمل خاصی ازش ببینید؟

تماشاگر نوجوان داشتم در برخی اجراها، اما عکس‌العمل خاصی از او ندیدم. 

 

نظر شما  در خصوص نظام آموزشی خصوصا آموزش تئاتر چیست؟

نظر من هم مثل نظر شما وخیلی دیگر از کارشناسان حوزه فرهنگ و هنر است. خیلی مسائل هستند که سیستم آموزشی را محدود می‌کند. شاید مهم‌ترین دلیلی که وجود داشته برای من علیرغم اینکه خیلی تقاضا داشتم برای درس بازیگری دادن در دانشگاه اما قبول نکردم این باشد که، عوامل مختلفی برای محدود کردن آموزش وجود دارد. هر جا شرایط و ضوابط خودش را دارد. همیشه سعی کردم که جمع کوچک مستقلی را داشته باشم و نمایش تولید کنم. و در مورد چیز مشخص و متد مشخصی آموزش بدهم. مهم ترین مسئله آموزش بازیگری در دانشگاه و حتی خیلی از موسسات خصوصی آموزش بازیگری در تهران این است که، اصلا تخصصی نیست. اساتید مختلف را از جاهای مختلف می‌آورند و هر کدام چیزی می‌گویند. یکی در خصوص یک متد می‌گوید و دیگری در خصوص خاطره‌اش صحبت می‌کند. کس دیگری متد دیگری را آموزش می‌دهد و یک موضوع واحد با سرفصل مناسب برای بازیگری چیزی نمی‌گویند. و آخرس دانشجوها گیج تر از همیشه خارج می‌شوند. مثلا اینجوری نیست که دانشگاه سوره متد چخوف را بگوید و یا گروتفسکی را فلان مدرسه بگوید. مثلا دانشگاه سینما تئاتر استانیسلاوسکی بگوید. حق انتخاب به دانشجو داده نمی‌شود در خصوص متد به شکل تخصصی، پراکندگی آموزشی هم در مدارس و هم دانشگاه وجود دارد. از دانشگاه می‌توان انتظار داشت این شکل باشند اما مدارس خصوصی بازیگری که این همه پول می‌گیرند چرا؟ آنها که دستشان باز است برای انتخاب استاد. آنها چرا توجه نمی‌کنند. انگار آنجا شده جایی که پولی دربیاید و آموزشی هم آن وسط باشد. من خودم را محدود نکردم و متدی که بلدم را بازی می‌کنم . همان را آموزش می‌دهم. چیز پراکنده‌ای نمی‌گویم. بقیه متدها را نیز نفی نمی‌‎کنم. من متد بازیگری بر اساس آموزه‌های دیوید ممت بلدم و بازی می‎‌کنم و همان را مشخصا آموزش نیز می‌دهم. 

 

رابطه‌ات با جشنواره‌ها چیست؟ نطرت در خصوص نحوه انتخاب و ارزیابی آثار در جشنواره چیست؟

من خیلی وقت است در جشنواره شرکت نمی‌کنم. جشنواره نه تنها اینجا بلکه در همه جای دنیا این شرایط را کم و زیاد دارد. سیاست‌های جشنواره و سلایق مختلف در آن دخیل می‌شود. این خصوصیت جشنواره است. کسی که در جشنواره شرکت می‌کند با این آگاهی و پذیرفتن اصول جشواره می‌بایست شرکت کند. 

 

از ایده‌ای که برای اجرای نمایش در شهرستان‌ها دارید کمی صحبت کنید؟

من دوست داشتم به شهرستان‌های دیگر بروم و قصدم اجرا در شهرهای کوچک که فاصله زیادی با نمایش‌های تهران دارند بود. برای هنرمندانی که امکان دیدن نمایش های روی صحنه در تهران را ندارند نمایشم را اجرا کنم. سعی کردم گروه خلوت یکی دو نفره داشته باشم و کاری را تولید کنم که پرتابل و کم پروداکشن باشد. در شهرستان اجرا کنیم و به ما خوش بگذرد و دوستان خوبی پیدا کنیم. سفر برویم و دوست و رفیق هنرمند پیدا کنیم و با فرهنگ‌های مختلف آشنا می‌شویم و مطمئن هستم که در کارم تاثی گذار خواهد بود. نمایش دست من را حداقل باید در 50 شهر ایران اجرا کنم.




نظرات کاربران