در حال بارگذاری ...
نگاهی به نمایش «ناشزه»؛

نیمی تاریک، نیمی روشن

شاید بتوان گفت «ناشزه» زنانه نوشته شده و مردانه کارگردانی شده و این تناقض اثر را از دام برچسب صرفا فمینیستی نجات می‌دهد. در یک نگاه می‌توان گفت «ناشزه» علی‌رغم زمان زیاد برای اثری تجربی، تلاش شایسته‌ای برای تبدیل‌شدن به یک اثر با مولفه‌های حرفه‌ای را دارد و مخاطب از صرف این مدت زمان ناکام و خسته نمی‌شود. باز گو‌کردن موضوعات مبتلا به جامعه امروز که به مثابه آسیب‌های اجتماعی در تمام نقاط دنیا مطرح است نیز به قاعده در جان اثر نشسته و از «ناشزه» کاری مخاطب‌پسند به‌وجود آورده و به درستی می‌توان گفت نمره خوبی از مخاطب در اجرا دریافت می‌کند.

جواد متین

نمایش «ناشزه» به نویسندگی آذین خیّر و کارگردانی اسماعیل ملاح‌جوان در اردیبهشت‌ماه سال جاری در سالن استاد صغیری مجموعه تئاتر شهر بوشهر بر‌روی صحنه رفته است. این نمایش با بهره صحیح از عناصر بصری از جمله طراحی صحنه، نور و لباس، موسیقی، چهره‌پردازی، طراحی و کارگردانی به قاعده و بازی‌های روان و در خور توجه علی‌رغم تناقضات محتوایی قابل تامل بوده و از دسته آثار موفق در زمینه موضوعات اجتماعی به‌شمار می‌رود که جا دارد از چندین جهت مورد بررسی قرار بگیرد. به این دلیل از چندین جهت اهمیت می‌یابد که علاوه بر بررسی ظرفیت‌های فنی و دراماتیک، این اثر دارای بن‌مایه روانشناسانه در خصوص آسیب‌های اجتماعی و توجه به مهم‌ترین بخش اجتماع (خانواده بعنوان اولین بنیاد اجتماعی) در این اثر پر رنگ بشمار می‌آید. نگاه به زن نیز منظر دیگری است که در این اثر بیش از زوایای دیگر به آن پرداخته شده و از اثر، هندسه‌ای فمنیستی به دست می‌دهد. فضای‌ دراماتیک ازمیان‌ گفتگوها و رفتارهای نمایشی خلق می شود. رفتار نمایشی‌ای که با گفتگو میان دکتر روانپزشک ‌و «رویا» آغاز می‌شود و زمینه برون‌ریزی احساسات و عواطف شخصیت اصلی داستان در قالب بازسازی صحنه‌ها که در نمایش شاهد آن هستیم، می‌شود. «رویا» با پدیده انکار در حضور دکتر نشسته و مثلا به جای مادر که حال خوبی برای حضور در جلسه روانکاوی را نداشته با تمایلی درونی اما پر از ترس و تردید داستان را روایت می‌کند. اتفاقا این ضعف به عنوان «هامارتیا» در شخصیت‌پردازی بسیار منطقی به جان اثر می‌نشیند و رفته‌رفته شاهد تحول و تغییر شخصیت وی هستیم. روایت از سوی اول شخص، همان اول تکلیف را برای ما روشن می‌کند یعنی اینکه قهرمان قرار است خود را افشا کند نه اینکه اخفا کند. اما در مورد موضوع باید گفت که از قابلیت کافی برای برخورداری از پدیده تعمیق برخوردار نیست. بدین معنا که قضایا سطحی به نظر می‌رسد و از حوادث صرفا به‌عنوان یک رویداد بهره برده شده. روایت بیشتر در عرض رشد و نمو می‌کنند تا در عمق. شاید بتوان گفت ساختار دراماتیک در این اثر دارای ساختاری افقی است تا ساختاری عمودی. نویسنده در اثر به دنبال انگیزه‌های اعمال شخصیت‌ها نیست و فقط خود عمل برایش مهم به‌شمار می‌رود که البته این موضوع چندان ضعف به‌شمار نمی‌رود ولی اثر را صرفا به کاری روایی تبدیل می‌کند.کارگردان برای رفع این نقص تلاش نموده با طراحی صحنه و بازسازی فضای ذهنی و دورنی در چندین صحنه اتفاقا درخشان به ساختمانی‌ قابل رویت از فضای ذهنی رویا دست بزند که به تناقض میان محتوی و ساختار دامن زده و مشکلی از حکم صادر‌کردن در خصوص‌ بخش زیادی از افراد جامعه را لاینحل باقی گذاشته است.

استفاده از سطح، حجم و ارتفاع در طراحی و خلق اتمسفری تلخ و جانکاه و انتقال این حس به تماشاگر برای هم‌ذات‌پنداری است. تلاش برای ایجاد تکنیک بیگانه‌سازی در جلسات روانکاوی از سویی بر باورپذیری و انعکاس واقعیت در داستان به عنوان آئینه‌نگاری وقایع دامن می‌زند و از سویی دیگر گپ خالی میان شانزده پرده را پر می‌کند.

«ناشزه» در تلاش است بیش از همه رنگ و نور و تصویر متفاوت از زنی ارائه دهد که مخاطب را به منظور نزدیکی به وی متاثر کند. استفاده از رنگ‌های کلیدی مثل قرمز و زرد در پس زمینه سیاه و سفید تلاش برای نزدیکی به شخصیت‌ها و عریانی احساسات و عواطف رویا بعنوان کانون اثر است. به تصویر کشیدن سیستم روانی زن اثر را با صدور حکم یک جانبه مواجه کرده و به مخاطب اجازه بازسازی دیگرگونه نمی‌دهد. توجه به مفاهیم فلسفی یا روانشناسانه «این وآن نفسانی» و یا «لیبیدو» و هدایت آگاهانه پدیده‌های روانی از درون به بیرون و از بیرون به درون‌ ردپای نویسنده را در جای‌جای اثر برجای نهاده و وی را بیش از پیش نمایان کرده است. شاید به همین دلیل است که براحتی نمی‌توان از معنای حقوقی و فقهی نام نمایش(ناشزه) سخن به میان آورد چون آنچه مهم به شمار می‌رود خلق فضای ذهنی زن امروز در مواجهه با تراژدی جمعی است نه عصیان و نافرمانی وی.

توضیحات و توصیفات از پدیده‌های نفسانی و ارائه تصویر شفاف از احساسات و عواطف برای هر یک از فرآیندهای روانی محل و موضعی خاص در این سیستم نیاز دارد، پس درک هیچ‌گونه پدیدار نفسانی ممکن نیست. شاید به زبان ساده‌تر بتوان گفت در سطح خرد جمعی ممکن نیست و به ازای هر فرد متفاوت است. بنابراین مخاطب اینگونه تمایز و تفاوت‌ها را در فضای خیالی که منجر به چگونگی ثبت و ضبط فرآیندهای نفسانی می‌گردد را صرفا پدیده‌ای بصری لحاظ می‌کند. می‌توان گفت این تفاوت‌ها با اثر تجانس نداشته و بیگانه با فضاست اما بسیار زیبا و دارای جذابیت است.

طرح موضوعات مختلف با زیر متن هر کدام که زمینه روانشناسانه و یا مکاتب نظری و یا جنبش‌های اجتماعی را به همراه دارد از «ناشزه» اثری به نمایش می‌گذارد که براحتی می‌توان‌ از آن جملات قصاری استخراج کرد. پدیده‌هایی مثل عدم اعتماد‌به‌نفس زنان در جامعه، برچسب ترشیدگی، اعتماد به دوستان و افراد نزدیک در خانواده، عادت‌های جمعی در جامعه امروز مثل پارتی‌های شبانه خانوادگی و نزدیکی افراد، شک، وسوسه، خیانت، تنهایی، پاره‌کردن بند ناف از مادر (که خود نیز ناقل این رنج بزرگ نسل اندر نسل است)، مرگ، عشق، ترس، تردید و عدم امنیت اجتماعی حتی از سوی دکتر روانشناس...همه و همه و بسیاری موضوعات دیگر که مطرح نشده و مخاطب از جهان داستان براحتی می‌تواند استخراج کند از این نمایش یک اثر تجربی و روشنفکرمآبانه ساخته که البته بر ضعف اثر دلالت نمی‌کند اما در کل برآیند دراماتیک و نمایشی اثر را کاهش داده و شاید حرف‌های تماشاگر پسند نیز به شمار بیاید.

نیمی تاریک، نیمی روشن و رنجی که نسل به نسل منتقل می‌شود.! «ناشزه» از رنجی می‌گوید که می‌بایست تا مغز استخوان تیر بکشد و آدمی را رستگار کند. انگار آئینه‌ای تمام‌نما روبروی فرهنگی قرار می‌دهد تا نیمه تاریک وجود این فرهنگ را عریان کند. رنج زن‌بودن، مادر‌بودن، «رویا» بسان رویایی میان بودن و شدن دست و پا می‌زند و هرچه بیشتر تقلا می‌کند بیشتر در این بستر جبر تکرار شونده تاریخی فرو می‌رود و صد البته که امروزه با شرایط موجود اجتماعی این سخنان طرفدار دارد و سکه بازار است.

اما باید به این موضوع اشاره کرد که «ناشزه» در اجرا موفق‌تر از نوشته از آب درآمده است. بازی‌های روان و در خور و به اندازه نیاز متن، جنس بازی تمام بازیگران از توالی حسی و تکنیکی لازم برخوردار است و رعایت ریتم و تمپو در بازسازی گذرگاه‌های نمایش به قاعده و مناسب است. ادای صحیح دیالوگ‌ها و رعایت سر ضرب‌گویی و انتخاب نوع لحن و استرس روی کلمات کلیدی نشان از تحیلی مناسب و دریافت جان اثر توسط تیم اجرایی است. بازیگران تحت تاثیر یکدیگر قرار نگرفته و هر کدام جهان خویش را خلق کرده و این به باور‌پذیری اثر کمک کرده است. طراحی صورت گرفته توسط کارگردان و کارکرد عناصر نمایش هرکدام در خور اثر و به اندازه و موثر است و در کل تمام عوامل به مثابه سیستمی دقیق عمل می‌کنند که از ویژگی‌های کارگردانی اسماعیل ملاح‌جوان است. کارگردانی میلیمتری و دقیقی که حظ بصری را به همراه دارد‌ از خستگی تماشاگر جلوگیری می‌کند. طراحی صحنه و شیوه قرارگیری صحنه‌افزارها از نظر ارتباط بصری در اختیار موضوع و منتقل‌کننده فضای ذهنی و روحی شخصیت اصلی داستان است. خانه‌ای سرد و تنگ و تاریک. اما شاید بتوان گفت «ناشزه» زنانه نوشته شده و مردانه کارگردانی شده و این تناقض اثر را از دام برچسب صرفا فمینیستی نجات می‌دهد. در یک نگاه می‌توان گفت «ناشزه» علی‌رغم زمان زیاد برای اثری تجربی، تلاش شایسته‌ای برای تبدیل‌شدن به یک اثر با مولفه‌های حرفه‌ای را دارد و مخاطب از صرف این مدت زمان ناکام و خسته نمی‌شود. باز گو‌کردن موضوعات مبتلا به جامعه امروز که به مثابه آسیب‌های اجتماعی در تمام نقاط دنیا مطرح است نیز به قاعده در جان اثر نشسته و از «ناشزه» کاری مخاطب‌پسند به‌وجود آورده و به درستی می‌توان گفت نمره خوبی از مخاطب در اجرا دریافت می‌کند.

 

 




مطالب مرتبط

نظرات کاربران