بهمناسبت چهلمین روز درگذشت استاد علی غلامی؛
آقای عشق و صحنه و لبخند!
با مهاجرت استاد غلامی در سال ۱۳۷۲ به آبادان، بوشهر یکی از ستونهای اصلیاش را در عرصهی هنر تئاتر از دست داد، اما اینک شاگردان او آماده بودند تا صحنه را پُر کنند و آن چه آموخته بودند را درس پس دهند
محسن قیصیزاده؛ شاید در زندگی هر کس، فرد یا افرادی وجود داشته باشند که انسان در برخورد و مواجهه با آنها، کلیت مسیر آیندهاش تحت تأثیر قرار میگیرد، از تنفسِ آسمان اندیشهشان، پنجرهای رو به دنیای دیگر گشوده میشود و خلاصه اینکه زیستن پس از آشنایی با آنها، رنگ و معنایی متفاوت مزه میدهد. علی غلامی برای من چنین بود. و شاید برای بسیاری دیگر.
اواخر دههی 1360 در مدرسهی شاهد بوشهر، معلّمی تدریس میکرد که به تئاتر عشق میورزید. او با فراخواندن علاقهمندان به هنر تئاتر، ایشان را در قالب بازیگران و عوامل صحنهی نمایش دانشآموزی به کار میگرفت. یکی از آن دانشآموزان دیروز، من بودم که استادم علی غلامی، از اولین دیدار، شمسگونه آتش به مولانای وجودم زد و شعلهای از خورشید عشقش به تئاتر را در فانوس اندیشهام تا امروز به ودیعه گذاشت. وی با نگاهی لبریز مهربانی، صبر و حوصلهای مثالزدنی، دلسوزانه و پدروار دست دانشآموزان علاقهمند و مشتاق را میگرفت و به صورت اصولی، راه رفتن در وادی هنر را به آنها میآموخت و با هر اجرا، آنها را پلهپله به اوج تجربهی لبخند و لذت میرساند.
یکی از مهمترین ویژگیهای غلامی نگاه بسیار جدیاش به هنر نمایش بود. وی هرگز از دریچهی تفنن و تفریح به تئاتر نگاه نمیکرد و زندگیاش را بر سر این کار نهاده بود. گویی تعصب عجیبی نسبت به این هنر داشت. او با نوجوانانی مثل ما با همان جدیت و دقتی نمایش کار میکرد که با یک گروه حرفهای. به یاد دارم در نمایش ماندگار «اسب سفید بالدار» هفتهها بر روی یکی از بازیگران کار کرد تا توانست با القای حس مناسب نقش، او را به گریهای طبیعی وا دارد. و یا حتی هنگامی که او را برای دیدن تمرین یک میانپرده که مُد آن روزگار مدارس بود دعوت کردم، با علاقه و دقت به تماشای تمرین میانپردهی ساده ما نوجوانان نشست و گرم و باعلاقه نظرات خود را برای بهتر شدن تلاش صمیمانهمان ارایه کرد. علی غلامی همچون یک باغبان، در تصور خود نهالهای تازه سر برآورده را به شکل درختانی استوار میدید که میتوانند سایهگستر هنر و فرهنگ آینده باشند.
او با انرژی خستگیناپذیر در همهجای تئاتر بوشهر حضور داشت؛ جشنوارهی دانشآموزی برگزار میشد و جالب اینکه همهی نمایشها به نوعی کار خود استاد غلامی بود و بدون وجود ایشان، جشنواره معنایی نداشت! علاوه بر این، هر جشنواره و یا اتفاق تئاتری که در بوشهر رقم میخورد، وی به عنوان یکی از عوامل آن رخداد از کارگردانی گرفته تا بازیگری، نویسندگی یا داوری و عضو هیأت بازبین و... در آن میدرخشید. اگر نمایش کار نمیکرد، از وقفه و تنفس به وجود آمده بین تئاترهایش، دنیا را از دریچهی دوربین عکاسی میدید، فیلمسازی و... آموزش میداد، مینوشت و میسرود.
با مهاجرت استاد غلامی در سال 1372 به آبادان، بوشهر یکی از ستونهای اصلیاش را در عرصهی هنر تئاتر از دست داد، اما اینک شاگردان او آماده بودند تا صحنه را پُر کنند و آن چه آموخته بودند را درس پس دهند؛ رامتین مرادی مدتی بود نمایشهای در خور توجه به روی صحنه میبرد و خون و اندیشهای نو در صحنه تزریق میکرد، پیمان زندهبودی پس از عرضهی چند نمایش موفق دانشآموزی، با نمایشهایی چون «خاک و خورشید»، «ماهمنیر» و... در صحنههای استانی و کشوری درخشش آغاز کرد، علیرضا میرشکاری راه استاد در پیش گرفت و با نمایشهایی نظیر «آرشیو زنده» علاقهمندان هنر صحنه را گرد خود آورد، بازیگرانی همچون ایمان زندهبودی، نیما نعمتیزاده، شاهین بهرامنژاد، جواد متین، جوهر تنگستانی، علی شبگرد و... با ایفای نقشهای متعدد و ماندگار چشمها را خیرهی خود کردند. حضور این هنرمندان در عرصهی تئاتر، زنجیرهوار موجب آموزش و معرفی نسلی دیگر به هنر صحنه شد و اینهمه موجب شد چراغ صحنهی تئاتر بوشهر هیچگاه خاموش نماند.
در عرصهی هنر فیلمسازی نیز کسانی همچون سیدرضا صافی و... که برای اولینبار توسط استاد غلامی جهان را از پشت لنز دوربین دیده بودند، اینک به مرحلهی پختگی رسیده و با ساخت فیلمهای ماندگار، نام بوشهر را در کشور طنینانداز میکردند و حائز رتبههای شایستهای در معتبرترین جشنوارههای مختلف کشور میشدند.
علی غلامی حلقهی اتصال زنجیر نسل قدیم و جدید تئاتر بوشهر بود. همان ققنوسی که تئاترِ به خاکستر نشستهی بوشهر را دوباره شعله گیراند، بال و پر داد و به پرواز در آورد. بیشک بالندگی امروز صحنههای تئاتر بوشهر مرهون و مدیون کسانی همچون استاد علی غلامی است که در سختترین شرایط و راکدترین روزگار، غبار از تن صحنه بر گرفتند و چرخ زنگزدهی تئاتر بوشهر را به حرکت واداشتند.
و اما بوشهر پس از مهاجرت استاد غلامی هیچگاه ارتباط خود را با ایشان قطع نکرد و هر از گاه به بهانهی جشنواره یا بزرگداشت و مراسمی از این دست، شاهد حضور پربارش در این شهر بودیم. با این وجود، زمان مجال آن نداد که با توجه به خدمات شایان توجهاش به فرهنگ این شهر، آنگونه که بایسته در مراسمی همچون چهرهی ماندگار و... مورد تجلیل قرار گیرد. لذا اینک از مسؤولین فرهنگی و اهالی هنر و فرهنگ استان است که نام و خاطرهاش را زنده نگه دارند و اینچنین دِین خود را به این بزرگمرد سپیدموی عرصهی هنر ادا کنند.