یادداشت محمد لطفی به مناسبت روز جهانی تئاتر
هنری که عمق باورهایت را نشانه میرود
ایران تئاتر، بوشهر_محمد لطفی: در رئالیسمترین شکل، سالهاست روزگار بروفق مراد تئاتر نچرخیده و ما زیر خط نورهای سوخته در میزانسنهایی که هیچگاه فرجام نیافتند فیکس ماندهایم، قاب به دیوار روزگاریم،
آیینهها هیچگاه دروغگوی خوبی نیستند حتی اگر در اتاق گریم باشند، ما پیر شدهایم مثل رؤیاها مان برای ئ، فرآیندهای نو در جهان مدرن به تئاتر جفا کرد در هیچ ناکجاآبادی فکری درخور انسانیترین هنر به سرانجام نرسید، حق ئ خیلی بیش از اینهاست که تنها روزی را برایش ثبت کنیم، هنوز امیدوارم برای تئاتر اقداماتی جدیتر صورت پذیرد، ایکاش برای توسعه تئاتر بهمثابه یک رسانه اجتماعی و تأثیرگذار بهدقت بیشتری بنگریم. میتوان با توجه به پیشینه هنرهای نمایشی و ارتباطات آیینی در ایران و نقش مؤثر تئاتر در تحولات پردامنه اجتماعی مانند انقلاب مشروطه و انقلاب اسلامی، برنامههای توسعه نگر را برای تئاتر تدوین کرد. پیشینه نمایش در بوشهر با هنرمندانی صاحبنام میتواند زمینههای مناسب برای کاربرد این پدیده بهمثابه ابزاری برای توسعه فرهنگی باشد. روز جهانی تئاتر ازنظر من یعنی روز عاشقترین فرزندان آدم و حوا که در این جغرافیای بیرحم، اسماعیل عشق را به قربانگاه مقدس صحنه بردهاند، تئاتر در دیار ما هنری است مقدس و ازلی، تئاتر برای ما عصیان و درد ملاحانی است ستیزنده با جبر جغرافیا در نیمهها، در جدال با موج و بمبک ولهیمر که هرکدام واریتههایی است ازجنگیدن با طبیعت برای بقاء، نابترین نمایشی بر پهنه هستی که به تطهیر روحمان میآید تابه معنویت گره بزند، تئاتر برای ما همان نمایش روحوضی عماریهای این شهر است که شخصیت سیاه، سپیدترین دلداده عاشقی است که پهنای صورتش را شوراب چشم میبارد اما میخنداند و این یعنی نشان بلوغی فراتر از فهم آنچه به تماشا نشستهای، یعنی جاودانگی و حضور همیشگی تئاتر در زندگی، تئاتر یادآور آیینهایی است که به ما امکان میدهد تا بر صحنه تصور و تفسیرخلوت خالی خیال واگویه خوان اندوهان خود باشیم که زندگی چیست؟ تئاتر چه کاره است؟ این حس ازلی که تئاترش مینامیم چه سان رفیق راهی میگردد در وادی حیرانی؟ در ریاضتهای لذتبخش شناخت خویشتن، چگونه است که با این همزاد جاودان به آفرینشهایی دست مییابیم فراتراز ژرفنای هستیشناسی آنگونه که تا حد زیادی تواناییمان در بیان بازگو کردن آنها غیرممکن میشود، تئاتر بوشهر تئاتر جریان ساز است، تئاتر رهیدگی است، زبان مردم خود است و رسالت واقعی تئاترجز این چیست؟ تئاتر بوشهر عمق باورهایت را نشانه میرود، اینجا اهالی تئاتر با تمام هستیشان به صحنه میآیند آنگونه که گاه گویی خود را در مقدسترین مهراب به قربانگاه برده باشند، چنانکه پنداری عطشان به جستجوی راز خویشتن و دریافت پرسشهایشان درخنکای زمزم صحنه سیراب میشوند، تئاتر دیارما نجابت دشت و دریا را در هوش زمان با مانایی هنر به مرز معنا شدن میسپرد، بوشهر هرروزش روز تئاتر است، اینجا شهر هنرمندان گرم سخن و مهر افروز است که برای روشن نگاهداشتن چراغ صحنه از خویشتن خویش گذشتهاند و از مهر سرشارشان به تئاتر، واکاوی جهانشان را در فرا آوایی کلام در مرز تخیل و واقعیت با دو رویکرد برون و درونگرا به مینویی درونی میرسند، هنرمند خردورز ما زندگی را بدون تئاتر و تئاتر را بدون زندگی تراژدی سیزیف واری میپندارد که از عمق باورهایش میآید، ازاینرو اینجا ریتم و نبض زندگی درجاری تئاتر میزند، اصولاً نمایشنامه متنی است برای دیدن یا شنیدن و بندر پیر ما هر روزو هرلحظهاش نمایشنامههای نانوشته ایست که فیالبداهه جان میگیرند بر گستره صحنههایی به وسعت قهوهخانهای کوچک وسطحه کشتی و کوچه و بازار ومیدانچه، در سوگ و سور. و این بدان معنا است که اگر اغراق نباشد تئاتر در شهر ما در هوایی است که استنشاق میکنیم، روز جهانی تئاتر بر هر آنکه دستی در روشن نگهداشتن چراغ صحنه دارد را شادباش میگویم.