مروری بر شش دهه فعالیت هنری مستمر زندهیاد حسین دهقانی
از نمایشهای خانگی محله کوتیِ بوشهر تا تئاتر تهران
جهانشیر یاراحمدی: نمایشهای خانگیِ دهه سی در محله کوتی و نیز اجراهای مجالس تعزیه در همان محل که زادگاه مرحوم حسین دهقانی است، او را شیفته هنر نمایش کرد.
خیلی زود پایش به مجالس تعزیه باز شد و بازی کرد در تعزیه محل، در میدون «ننه اصغر». او حالا در سال های پایانی دهه سیِ شمسی، شیفته نمایش شده است. زنده یاد منوچهر آتشی در سالهای آغازین دهه چهل به او نقش مهمی داد. نقشی که در سراسر نمایش فقط یک جمله می گفت: «قربان! سردار رشید دستگیر شد.»
همین نقش او را به تئاتر چسباند، عاشقش کرد تا بیش از شش دهه به طور مستمر با آن نفس بکشد. او شیفته تئاتر بود و نمایشِ «سه جوانمرد» اثر منوچهر آتشی دروازه ورود او به هنرِ ششم. پس از این نمایش، در آثار متعددی بازی و خیلی زود کارگردانی را نیز تجربه کرد.
«خشم زرد»، «عصیانگران بی احساس»، «ظلم ارباب»، «کوروش فرزند ماندانا»، «داش اکل»، «رستم و سهراب»، «خشم آقای ابراین»، «خشم مالک»، «تو را ستایش میکنم»، «نادرشاه افشار»، «شیر بچه»، «عربها»، «سلمانی» و… برخی از نمایشهایی بودند که با بازی او در دهه چهل روی صحنه رفتند.
در دهه پنجاه نیز او این مسیر را ادامه داد. در نمایشهای «نظارت عالیه»، «آ سید کاظم»، «قلندرخونه»، «محپلنگ» و «غم غریب قبله عالم» بازی کرد.
منتقدی درباره اجرای قلندرخونه در مجله تماشا نوشته است:
«در رقص باید از حسین دهقانی( کل ممد بانی) نام ببرم که بدن نرمی دارد و با دل و جان می رقصد... حسین دهقانی در دمام زدن با ساز خود عشق می کرد. این را از چرخش دست ها و سر و بدن آن ها دیدم.»
شیفتگیاش به تئاتر باعث شد تا در همان جوانی دست به کارگردانی بزند. برخی از کارهای او به عنوان کارگردان عبارتاند از «داش اکل»، «آ سید کاظم»، «وقتی جغدها در آسمان پرواز میکنند»، «غم غریب قبله عالم» و «آموزگاران».
همه آثار او در بوشهر اجرای عموم رفتهاند. تنها نمایشِ «غم غریب قبله عالم» نوشته ایرج صغیری در اولین فستیوال تئاتر شهرستانها در سال ۱۳۵۵ در تهران روی صحنه رفت.
پس از انقلاب ۵۷ نیز اولین نمایش مهم و حرفه ای بوشهر را او به همت دوستانش روی صحنه برد. نمایش «آموزگاران» نوشته نمایشنامه نویس شهیر، محسن یلفانی. آموزگاران، درد معلمان کشور در دوران ستم شاهی را مطرح میکرد.
یکی از مهم ترین کارهای حسین دهقانی در فعالیتهای پیش از انقلاب، تشکیل یک گروه تئاتری بود. تشکیل گروه های تئاتری در بوشهر در سال ۱۳۴۹ و به پیوستِ فعالیتهای آغازین اداره فرهنگ و هنر رخ داد. او به همراه دوستان نزدیکش، احمد آرام و سید ضیاءالدین امیری، گروه تئاتر «کوچه» را تشکیل داد و از آن پس کارهای تولید شده با این عنوان به مخاطبان عرضه میشد: «کاری از گروه تئاتر کوچه».
حسین دهقانی را اما در فرهنگ و هنرِ پیش از انقلاب نباید محدود کرد به تئاتر. او عشقِ سینما و تصویر هم بود و به همین سبب به همراه مسیح مالکی، محمدرضا بیات، خورشید فقیه و محمدرضا حمزئیان سینمای آزاد را در بوشهر راه انداختند و آنان دیگر جوانان علاقهمند را نیز فراخواندند تا در کنار هم فیلم کوتاه بسازند. از حسین دهقانی چند فیلم کوتاه به یادگار مانده است: «خاطره کول ها»، «میخواهم ماهی بگیرم»، «قلعه ملک»، «صدای غربت خورشید» و «کَلفات».
کارنامه حسین دهقانی در دو دهه فعالیت از ۱۳۴۰ تا ۱۳۶۰ درخشان است. نمایشهای متعددی بازی کرده است، به ویژه اینکه در دو شاهکار تئاتری نقشهای مهمی ایفا کرده و در مهم ترین رویدادهای هنری مملکت نیز روی صحنه رفته است. کمتر نمایشی از استان های کشور میتوان یافت که در دهه پنجاه، بیش از ۵۰ شب در پایتخت، در سالن اصلی تئاتر شهر و تالار ۲۵ شهریور ( تماشاخانه سنگلج فعلی) روی صحنه رفته باشد و نیز حضور در اولین فستیوال تئاتر استان ها در سلل ۱۳۵۵ در تهران و البته تلاش ها و زحماتش در سینمای آزاد.
حسین دهقانی اما در فرهنگ و هنر پس از انقلاب نقشِ دیگری ایفا میکند. نقشی مهم که تعداد محدودی از همنسلانش آن را دنبال کردند. فعالیتهای او پس از انقلاب را باید در دو حوزه مهمِ آموزش و پژوهش مورد مطالعه قرار داد.
در زمینه آموزش، نه تنها نسلِ بعد از خود، بلکه دو نسل بعدتر را نیز به شکلی نوین و با تشکیل کارگاه نمایش آموزش داد. کاری که تئوری محض نبود و شرکت کنندگان موظف بودند بعد از دوره آموزشی خود کار کارگاهی تولید و ارائه کنند که از دل آن جشنواره تئاتر کارگاهی نیز بیرون آمد. به همین سبب میتوان گفت با آموزش دو نسل بعد، خود را در فرهنگ و هنر این دیار ساری و جاری کرد و میتوان محکم گفت نام و یادِ او در رگهایِ هنرمندان این دیار همواره جاری خواهد بود.
در زمینه پژوهش او بیش از یکصد مقاله تخصصی در حوزه تئاتر نوشته و در نشریات مختلف منتشر کرده است.
بخش مهمی از این مقالات به ریشه و پیشینه هنر تئاتر در بوشهر برمیگردد که از میان همنسلانش، تنها او دست به چنین کار مهمی دست زده است.
در همین زمینه در یک دو دهه اخیر او چندین اثر خود را به زیور طبع آراسته کرده است. بخشی از آن ها عبارتاند از «تعزیه در بوشهر»، «اشتیاق به خلاقیت» (مجموعه مقاله)، «هنر پایدار، هنر ناپایدار» ( مجموعه مقاله)، «تاریخ تئاتر بوشهر»، «شمربازی» (مجموعه مقاله) ، «سفرنامه جم» و «اصناف در بوشهر». علاوه بر این آثار پژوهشی، رمانهای «مرثیه نقده دوز» و «من منداسها به ساحل میآیند» از او منتشر شده است.
مجموعه خاطرات دوران فرهنگی و هنری اش و نیز رمان «گِریسی» نیز زیرِ چاپ است و به زودی روانه بازار کتاب خواهد شد.
فارغ از همه تلاش ها و زحماتش، نقش مهم و ماندگاری را نیز در اذهان باقی گذاشته است. او همواره به مهر و مهرورزی و دوست داشتن شهره بود، خود را از دوستانش دریغ نمی کرد و همواره در کنارِ هر آن کس بود که از او چیزی می خواست.
با تمام آگاهی از مرگ و حق بودنش، سفرِ ابدی اش برای همه تلخ است. او بی شک ستونِ محکم خیمه فرهنگ و هنر بوشهر بود. به گمانم هم زمانی خاک سپاری اش با روز جهانی تئاتر نشانه ناشناخته غریبی است برای بزرگی اش.
به احترامش، به بزرگی و انسان منشیاش و به خاطر تمام تلاش های فرهنگی و هنری و انسانیاش میایستم و کلاه از سر بر میدارم.
سفرت خوش استاد، معلم، رفیقِ هنوز و همیشه.