آرش دادگر:
تئاتر بوشهر بیشتر بهسمت اجراگرایی حرکت میکند
اگر فعالان تئاتر در بوشهر تلاش کنند که بومی فکر کرده و جهانی وخارج منطقهای عمل کنند، یعنی با رفتارشناسی از آن آیین خاص به روابط و مناسبات دست پیدا کنندو بتوانند آنرا از منطقه جغرافیایی خود خارج سازند، اتفاقات بسیار خوبی در تئاتر استان بوشهر خواهد افتاد.
آرش دادگر،کارگردان، منتقد تئاتر و از بازیگران حوزه نمایش کشور است. حضور دادگر در بوشهر، بهانهای شد تا با او به گفتگو بنشنیم:
با توجه به اینکه شما در چند جشنوارهای که تاکنون در بوشهر برگزار شده شرکت کردید، تاتر بوشهر را چگونه ارزیابی میکنید؟
شاید چیزی که میخواهم بگویم کمی بیرحمانه باشد. تاتر بوشهر ظرفیتهای فراوانی دارد اما هنوز طرز تفکر و خط سیری و عقلایی را که از طریق آن میتوان مسیر تاتر را پیدا کرد، برایش مشخص نشده است.
تئاتر بوشهر بیشتر بهسمت اجراگرایی حرکت میکند. علاقه دارد که کار را سریع به سرانجام برساند و این جزئی از فرهنگ اجتماعی، رفتاری و بومی بوشهر است. در واقع ماحصل اینکه به نقطهای خاص از اینکار برسد، مشخص نیست. شاید تنها میخواهد بگوید که دور هم هستیم اما این دور هم بودن، برآیندی ندارد. در مقابل این مساله، اجرا بسیار دلنشین است و از آن لذت میبرید اما آیا از اندیشهکردن و جمعشدن و گفتمان و به سنجشرسیدن نیز لذت میبرید؟ و این همان مسالهای است که براساس آن میتوان گفت که تئاتر بوشهر در پنج، ده و یا حتی سی سال آینده در چه نقطهای قرار میگیرد. من یقین دارم که اگر 10 سال دیگر هم تاتر بوشهر را ببینم باز هم همین شرایط را بر آن حاکم میبینم. یعنی باز هم تئاتر بوشهر را اجراگر خواهم دید. بنابراین اگر فعالان تئاتر در بوشهر تلاش کنند که بومی فکر کرده و جهانی (خارج منطقهای) عمل کنند، یعنی از آن آیین خاص به روابط و مناسبات دست پیدا کنند(رفتارشناسی) و بتوانند آنرا از منطقه جغرافیایی خود خارج سازند، اتفاقات بسیار خوبی در تئاتر استان بوشهر خواهد افتاد.
ظرفیتهایی که شما آنرا از ویژگیهای تئاتر بوشهر میدانید و در واقع نقاط قوت تئاتر بوشهر هستند، برای هنرمندان تئاتر در بوشهر به یکسری ویژگیهای دمدستی(نخنما و پوسیده) تبدیل شده است و در آثار تولیدشده نیز این تکرارشدنها و کپیکردنها دیده میشود. برای اینکه از این ظرفیتها، آئینها و خردهفرهنگها به اینشکل در نمایشها استفاده نشود، چه باید کرد؟
وقتی به سرچشمه و ریشه یک آیین توجه شود بهعنوان مثال آیین بارانخواهی، آنموقع تنها آنرا اجرا نمیکنیم زیرا میدانیم که این آیین کوچک برای رسیدن به چه نیازی انجام میشده و در واقع چگونه این نیاز در یک آیین فشرده شده تا بتواند یک اتفاق بزرگ را در حداقلهای زمانی به ثبت تاریخی برساند و هشدار بدهد. آیینها مجموعهای از ترسها، نیازها، خواهش و آرزوهای بشر است. وقتی این مساله فراموش شود، در هنگام اجرای آن در یک اثر نمایشی، گویی تنها آنرا بهصورت موزهای تکرار میکنند. واقعیت این است که آن آئین کهنه و نخنما نشده بلکه کهنه و موزهای اجرا میشود و پتانسیلهای آن کشفنشده باقی مانده است. بنابراین نمیتواند با بشر امروز ارتباط برقرار کند.
چطور میتوان در تئاتر بوشهر یک جریان فکری ایجاد کرد؟ آیا تشکیلات مرکز هنرهای نمایشی یا ارشاد جریان تولید اندیشه را در استانهایی که امروز در حوزه تاتر دستآوردهای خوبی داشتهاند، ایجاد کردهاند یا هنرمندان این جریان را برای تئاتر خودشان بهوجود آوردند؟
جریان فکری را هیچ مدیریتی نمیتواند ایجاد کند. هنرمندان هر منطقه باید قدرت و توانایی داشته باشند که ذائقه و سلیقه مخاطب را بالا ببرند و شما در استان خود از این افراد دارید اما باید اینگونه هنرمندان را درک کرد. برخی از استانها هنوز نتوانستهاند از بافت بومی خود باتوجه به اینکه ما الان در دهه نود قرار داریم، جدا شده و تغییر ایجاد کنند. شما در دهه شصت شاهد هستید که شهرستانها در حوزه اجرای تاتر، خیلی قویتر از تهران حرکت میکنند چون با یکدیگر همسنگ هستند. پس از آن در دهه هفتاد و هشتاد با آمدن تکنولوژی، سرعت پیشرفت، تغییر و خروج از بافت بومی بالا میرود و تهران این مساله را خیلی بهتر و قویتر از شهرستانها میپذیرد و تفاوت بین تاتر تهران و شهرستانها را در این دههها کاملا میتوان دید. همه این مسایل باعث میشود شکل ظاهری تغییر کند.
شما بحث انتخاب موضوع و ایجاد جریان فکری در بوشهر را چطور رادیکاله میکنید؟
من مخالف این مساله هستم که بخواهیم متنی را خیلی اورجینال بنویسیم. در یونان باستان تنها به نمایشنامه نویس جایزه میدادند. در آنزمان جشنهای دیونوسوسی در چند ماه برگزار میشد که یکماه آن به اجرای تاتر اختصاص داشت و مردم از سراسر یونان برای تماشا به محل برگزاری آن میآمدند. سوفوکل، نمایشنامهنویس یونانی پانزده بار موفق به کسب جایزه شد. هنر او در نوشتن نمایش این بود که هر بار متن را با شیوهای دراماتیک و زیبا تغییر میداد و مردم را به اینگونه برای دیدن نمایش جذب میکرد. درواقع باید گفت در طرح یک موضوع باید به میزانی خاص از آن موضوع پرداخته شود. وقتی به تکرار یک عمل میرسیم، دیگر میلی به آن پیدا نمیشود. بنابراین تماشاگر باید خود، جهان داستان را پیدا کند وموضوع را گسترده کند. بنابراین معتقدم که نمایشنامهنویس باید طرح موضوع کند نه حل موضوع.
بنظر شما بازیگران تاتر در بوشهر در چه سطحی از استانداردهای بازیگری قرار دارند؟ کارگردانان در مواجهه با موضوع بازیگری چه عملکردی داشتند؟
بازیگران در بوشهر چه یک دقیقه روی صحنه باشند و چه یکساعت، همه یک هملت از خود به تماشاگر نشان میدهند. هرکسی باید همان اندازهای که هست را نشان بدهد. با طرح یک مثال موضوع را شفافتر میکنم. ژاپنیها میگویند وقتی یک میخ از ردیف دیگر میخها بیرون آمده باید با چکش آنرا با بقیه همسطح و یکدست کرد اما در فرهنگ ما گفته میشود که دست بالای دست بسیار است. این اعتقاد باعث میشود در یک اجرا، بازیگر بیش از میزانی که نیاز و لازمه نقشش است، بازی کند و هرکس بهنحوی میخواهد از دیگری بیشتر باشد. اندازه رعایت نمیشود و همین امر باعث میشود بازیگر دیگری که باید بهواسطه نقشی که دارد بیشتر دیده شود، کمرنگ شود. دلیل این رفتار حسادت نیست. میتوان آنرا ناآگاهی یا خودخواهی دانست. مهمتر از آن نقش کارگردان در این قضیه است. کارگردان باید بتواند بازیگر را رهبری کند و صرفا خود را محدود به اجرای متن نکند و باید بداند که هر بازیگر را در چه نقطه بگذارد و به چه میزان از ظرفیت بازیگری او در اجرای متن نمایش استفاده کند. اگر کارگردان استراتژیکی عمل کند نه مکانیکی، بازیگری و اجرا در سطح مناسب و درستی قرار میگیرد.
گفتگو از: سودابه زیارتی