نگاهی به نمایشهای دوازدهمین جشنواره تئاتر دینی استان بوشهر - جزیره خارگ
دوازدهمین جشنواره تئاتر دینی خارگ با اجرای پنج نمایش پایان یافت. در ادامه نگاهی گذرا خواهیم داشت به این نمایشها که به قلم کارگردان و فعال حوزه تئاتر بوشهر، فرامرز کلانتری نوشته شده است
به گزارش ایران تئاتر از بوشهر، دوازدهمین جشنواره تئاتر دینی خارگ با اجرای پنج نمایش پایان یافت. در ادامه نگاهی گذرا خواهیم داشت به این نمایشها که به قلم کارگردان و فعال حوزه تئاتر بوشهر، فرامرز کلانتری نوشته شده است:
نمایش «با من به جهنم بیا» نوشته آرش منصوری و کارگردانی قحطبه فخرایی
نقطه قوت نمایشنامه زبان آن و دیالوگهاست که تسلط نویسنده را بر فضای تاریخی حاکم بر قصه و نیز دیالوگنویسی نشان میدهد. اما آرش منصوری متن یکنواختی را برای نمایشنامه تکپرسوناژ خود به رشته تحریر درآورده است. متن فاقد تعلیقها و تنشهای موثر جهت همراهی تماشاگر تا پایان نمایش است و همین موضوع در کارگردانی هم بهچشم میآید. هرچند کارگردان تمام تلاش خود را میکند تا با ایجاد فضایی متفاوت (عروسکی، زنده) نمایش را از یکنواختی دور کند. اما این تلاش آنچنان موفقیتآمیز نیست. برجستهترین نکته نمایش بازی تنها بازیگر نمایش است. فخرایی (کارگردان) تمام تجربه بازیگری سالیان دراز خود را به بازیگرش انتقال داده و حسن فولادی بهدرستی بهره میبرد و استعداد فوقالعاده خود را به رخ میکشد و نتیجه اینکه بازی کمنقصی از بازیگر شاهد هستیم ... گریم نمایش بسیار خوب بود .
نمایش «برای همه اتفاق میافتد» نوشته کاوه مهدوی و به کارگردانی حامد مهینی
حامد مهینی بازیگر و کارگردان این نمایش بهدرستی میداند از نمایش «برای همه اتفاق میافتد» چه میخواهد و چگونه باید با آدابتهکردن نمایشنامه، به تئاتر خود اعتبار ببخشد. بررسی شرایط محیطی، کمپوزیسیون و حرکات بازیگران، نمایش را به یک طراحی میزانسن اصولی سوق میدهد. ایکاش کارگردان در مورد انتخاب بازیگران وسواس بیشتری بهخرج میداد تا در بازی بازیگران شاهد هارمونی بودیم که در جایجای نمایش دیده میشد. طراحی صحنه مناسب از اتفاقات خوب نمایش بود.
نمایش «سی خرداد« نوشته و کار کاظم ارجمندنیا
ده دقیقه ابتدای نمایش، بسیار خوب پیش میرود. فضایی که گاها تنهای به مستندسازی در تئاتر میزند اما در ادامه نمایش از مسیر خوب خود خارج میشود و اسیر فضاهای بزککرده نمایشی میشود. درونمایه قصه اولیه که به بمباران شیمیایی مردم حلبچه میپردازد، بسیار خوب است اما پرداختی که در نمایشنامه شکلگرفته از قوام لازم برخوردار نیست و فضای نمایش را دچار چنددستگی میکند. اگر اصرار کارگردان بر اضافات در تابلوهای نمایشی که بدون علت وجودی در صحنه پدید میآمدند نبود، میتوانست نمایش خوبی از آب در بیاید. در این میان، مساله قابلتامل استفاده از بازیگران خاص (معلول) در نمایش بود. اتفاقی قابل تحسین که نمیتوان بهسادگی از کنار آن گذشت چون هر کارگردانی توان کار با هنرمندان معلول را ندارد.
نمایش «سرخ و سیاه» نوشته و کار عقیل جماعتی
تقابل شمر (تعزیه) و سیاه (تخت حوضی) در یک موزه یا نمایشگاه بزرگان عرصه هنر؛ بهجرات میتوان گفت یکی از بهترین تمهایی است که در این سالها بهروی صحنه رفته است . قصهای زیبا با درونمایهای دینی که امروزه تئاتر مردمی ما بهدور از سوژههای کسلکننده و ساختارهای به اصطلاح روشنفکرانه، به آن نیاز دارد. عقیل جماعتی میتوانست با برداشتن بعضی از قصههای کوچک که هیچ کمکی به اصل نمایشنامه نمیکردند و بود و نبودشان فرقی در پیشبرد نمایش نداشت به یک نمایش یکدست و خوب برسد که ظاهرا دلبستگیهای او مانع شده بود. از بازی خوب سنامیری و جماعتی هم باید یاد شود چون هر دو درک خوبی از فضای تعزیه و نمایشهای ایرانی داشتند. موسیقی نمایش یکی از شاخصههای خوب نمایش بود.
نمایش «خوناب» نوشته علی نبیپور و به کارگردانی حسین اسدی
نبیپور نویسنده جوان و با دانشی در عرصه نمایشنامهنویسی است که شروع خوبی داشته و مسیر درستی را تاکنون طی کرده است. خوناب به قصهای جذاب میپردازد اما حوادث در طول نمایش بهم گره نمیخورند و فاصله ایجادشده به ضرباهنگ نمایش آسیب میزند. «دیوید بال» در تجربههای شخصی خود مینویسد: «حوادث نمایش باید با یکدیگر مرتبط و بهم پیوسته باشند.» و پیشنهاد میدهد: «هر نمایشنامهای را یکبار هم از پایان تا آغاز بخوانید. وقتی از پایان تا آغاز خوانده شود دلیل هر رخداد و خلا بین اتفاقها بهتر کشف میشود.» «خوناب» را وقتی اینگونه میبینیم گاهی گسستگیهایی را شاهدیم که ما را از نمایش دور میکند. اما از نبیپور جوان قطعا در آینده نمایشنامههای بهتری میخوانیم و میبینیم. اسدی (کارگردان) نمایشنامه را بهخوبی برای خود تحلیل کرده و با تجربهای که از صحنه دارد به انتخاب درستی از بازیگران، طراحی صحنه، نور و موسیقی میرسد. ولی در طول نمایش مبهوت طراحی صحنه خود میشود و استفاده از ابزار صحنه برای بهتصویرکشیدن تابلوهای نمایشی را مقدم بر هر چیزی میداند که گاها تصنعی بهچشم میآید و فضای نمایش را بهسمت و سویی دیگر میبرد. بازی خوب الهام چنانی و موسیقی متن که در خدمت نمایش بود را میتوان از دیگر نکات بارز نمایش «خوناب» دانست.