در حال بارگذاری ...

«هدیه مرموز» خاسب به بوشهری‌ها

علت موفقیت خاسب و گروه «بدن دیوانه» نه تنها آمیختن متد‌های کلاسیک و شناخته شده جهان از جمله طراحان معروفی مثل پینا باوش و یا خوزه لیمون، تالی بیتای، مارتا گراهام و سایر طراحان رقص مدرن در اروپا و کشورهای شرقی نیست، بلکه توجه و پذیرفتن ایده‌ها و نوآوری‌های گروه رقصش با تمرکز و حضور موکد خود اوست. او خود را در شرایطی قرار می‌دهد که بدن مبتکر و خلااق دیوانه‌وار مفاهیم و محتوای بنیادین مبتلابه تمام جوامع بشری را دستمایه قرار داده و کیفیت آنها را از عمق وجود بیرون بکشند.

جواد متین؛ یاسر خاسب یکی از مهمترین طراحان و مجریان هنر حرکت در ایران به‌شمار می‌رود. او مبتکر سبکی از رقص است که در گروه «بدن دیوانه» به همراه دیگر رقصندگان و عوامل تولید با همکاری صمیمانه و با وفاداری خاصی به آن می‌پردازند.

سبک گروه «بدن دیوانه»، آزاد و بر پایه کار دقیق و اصولی هنر رقص قرار دارد که طبیعت و آنچه در آن وجود دارد را دستمایه کار خود قرار می‌دهند.به گفته یاسر خاسب، «بدن دیوانه» 10 سال قبل در شهر بوشهر در جشنواره سراسری پانتومیم شکل گرفته و بصورت جدی و حرفه‌ای پس از طی طریق به شرایط امروز رسیده است .

علت موفقیت خاسب و گروه «بدن دیوانه» نه تنها آمیختن متد‌های کلاسیک و شناخته شده جهان از جمله طراحان معروفی مثل پینا باوش و یا خوزه لیمون، تالی بیتای، مارتا گراهام و سایر طراحان رقص مدرن در اروپا و کشورهای شرقی نیست، بلکه توجه و پذیرفتن ایده‌ها و نوآوری‌های گروه رقصش با تمرکز و حضور موکد خود اوست. او خود را در شرایطی قرار می‌دهد که بدن مبتکر و خلااق دیوانه‌وار مفاهیم و محتوای بنیادین مبتلابه تمام جوامع بشری را دستمایه قرار داده و کیفیت آنها را از عمق وجود بیرون بکشند.

خاسب در «هدیه مرموز»‌ی که برای بوشهری‌ها به ارمغان آورده بود پس از 10 سال با صحنه‌ای که برای وی نوستالژک و خاطره انگیز بود تجدید میثاق کرد و تولد خود و بدن دیوانه را جشن گرفت واین شادی را با هنرمندان بوشهر به اشتراک گذاشت.

یکی دیگر از علل موفقیت خاسب به گفته خود او اصرار در نوآوری و مقاومت در مقابل مشلاک است. وی خود را کشاورز زاده و متصل با طبیعت می‌داند و به‌عنوان هنرمند مشاهده کننده حیوانات را بزرگترین استاد خود می‌داند. کشاورز زاده‌ای که از کودکی، خودش مستقیما با مشکلاتش روبرو شده و راه‌حل‌هایی مناسب و متناسب با نیاز و ایده‌هایش را یافته است.

او فارغ‌التحصیل رشته بازیگری است‌ و با تاکید بر هنر حرک و پانتومیم به‌دنبال زبان مشترک جهان  می‌گردد و با این ایده اثر تولید می‌کند. هنر حرکت و تئاتر فیزیکال و آنچه در زیر‌مجموعه این مفاهیم می‌گنجد را زبان مشترک و فصل دانایی جهان می‌داند. او معتقد است اگر مردم جهان‌ اگر با هم برقصند جهان خالی از جنگ و خشونت خواهد شد.

با نگاهی به شاخه دوم مانیسفست پاتانجلی در هشت شاخه یوگا می‌توان این ایده را تایید کرد. آهیمسا به معنای «عدم خشونت» یا «بی‌آزاری» است. این مرحله اولین جزء پنج‌گانه «یاما» از یوگای ۸ مرحله‌ای «پاتانجلی» است. «آهیمسا» در معنای لغوی خود «در صلح و آرامش بودن» می‌باشد که خودبه‌خود انعکاس و بازتاب چنین فضائی «عدم خشونت و بی‌آزاری» نیز تعریف می‌شود.

با عشق به جای ترس می‌توان با طبیعتی که در ذات خود با رقصی موزون در حرکت است همسو شد و بدون ابراز خشونت و نفرت و صرفا با ابراز عشق و دوستی جهانی تهی از خشونت و جنگ و مملو از صلح و دوستی ساخت.

خاسب در اکثر کارهایی که کارگردانی کرده بازی می‌کند که در «هدیه مرموز» با بازی خوب و متکی بر حرکت و وابسته به زبان بدن، نشان می‌دهد برکار خود مسلط است و به‌خوبی می‌داند از هنر حرکت و این شیوه کاری چه می‌خواهد. «هدیه مرموز» اثری مبتنی بر زبان بدن است و با ایجاد اشکالی در فضا در مخاطب ایجاد معنایی به قاعده می‌کند که اساس ارتباط موثر تماشاگر-بازیگر (‌به عنوان وسیله مخابره و دریافت پیام‌) را شکل می‌دهد. اثر خاسب آنقدر متکی به بازیگر است که به واقع می‌توان گفت نظریان گرتفسکی در تئاتر بی‌چیز بدون قید و شرط به ظهور و بروز می‌رسد.

«هدیه مرموز» از تولد تا مرگی است که در محتوا نخ‌نما و در ایده‌پردازی دم دستی به نظر می‌رسد. شاید دلیل آن هم این باشد که این اثر در دوران دانشجویی یکبار طراحی شده و فقط به دلیل تجدید میثاق با میلاد گروه «بدن دیوانه» اجرا می‌شود ولی در فرم کامل،بی‌نقص و به قاعده بود. انتخاب موسیقی و نور و اسپشیال افکت‌ها در کار، فضا و مود مناسب با اثر را بوجود آورده و علیرغم اینکه خود او کارگردان و بازیگر اثر است از آشفتگی پرهیز شده و همه چیز در تلاش برای ارتباط موثر و مناسب با تماشاگر است. نور در این اثر به مسابه کاراکتر عمل می‌کند و در خلق اتمسفر آنقدر موثر است که شاید به اندازه بازیگری بتوان برای آن ارزش قائل شد. پس اجراهای متفاوت در شهرهای مختلف از این کار با امکانات غیر ثابت شاید به کار آسب بزند که قطعا دیدن این اثر در کارگاه ثابت گروه «بدن دیوانه» با ایده ها و امکانات ایده‌آل گروه خالی از لطف نیست.

 اما رقص با «هدیه مرموز» یا آدمکی (عروسک) که از آسمان به انسان تقدیم‌ می‌شود باعث ایجاد اکت و کنش نمایشی در اثر می‌شود و نشان‌دهنده کنشی درونی میان انسان و خود اوست. بخش آگاهی انسان در نظریه یونگ تنها قسمتی است که مستقیما برای خود فرد شناخته شده است و عملکرد آن با چهار کنش ذهنی قابل سنجش و مشاهده است. احساس کردن، درک‌کردن، فکر‌کردن و بینش. این جهت‌گیری آگاهانه در ذهن افراد با دو نگرش کلی برون‌گرایی و درون‌گرایی یعنی سوق‌دادن آگاهی به سوی بیرون و یا سوق‌دادن آگاهی به سوی دنیای درونی صورت می‌گیرد. نشان‌دادن چنین رویکردی در کار با یک دست و به عنوان آدمک که از آن به عنوان ‌EGO (من) می‌توان یاد کرد در مقابل (سایه) که مبدا و بهترین و و برترین جنبه انسانی بشر است کار نسبتا دشواری است که یاسر خاسب در «هدیه مرموز» به بوشهری‌ها تقدیم می‌کند.

ایگو و یا منیت که روانشناسان به شیوه یونگ آن را «من» می‌خوانند برای تشریح ذهن آگاه استفاده می‌شود که متشکل از تمامی دریافت‌های آگاهانه، خاطرات، تفکرات، امیال، آرزوها و احساسات ما هستند که در این نمایش در تعارض با «سایه» که باز هم از نظر یونگ بیگناه است کهن الگوهایی که از آنها خبر نداریم پتانسیل‌هایی که بالفعل نشده‌اند خصوصیاتی که آنها را می‌شناسیم اما انتخاب نمی‌کنیم همه در تعریف کهن الگوی سایه می‌گنجد در سیستم یونگ همه مسائل جنسی و غرایز حیاتی به‌طور عام اجزای کهن الگوی سایه هستند آنها برخاسته از حد فاصل میان دوران ماقبل انسانی و دوران پس از حیوانی ما هستند زمانی که نسبت به خود آگاه نبودیم در قالب آدمکی سرخ‌پوش در تعارض و جنگ تن‌به‌تن پیروز است. خاسب در خلق این دو شخصیت با مختصات و جغرافیای منحصر به فردشان موفق عمل می‌کند.

انسان بدوی با استفاد از آیین قدرت کنترل و در اختیار گرفتن قدرت قوه قهریه طبیعت را کسب می‌کند و خاسب تلاش می‌کند با استفاده از برخی از فاکتورهای آیینی نیز این عمل بیرونی را در رقص و عمل همسویی با طبیعت را به‌قاعده به نمایش بگذارد و موفق نیز عمل می‌کند. جان مارتین‌ نظریه‌پرداز و منتقد (۱۹۸۵- ۱۸۹۳) در نظریه رقص پیشروان و بنیانگذاران( منظور مارتین‌ رقص باله و اشاره به دوره رمانتیسیسم است ) یک چشم‌انداز قابل قبول و یک انعکاس مطلوب از جامعه‌ ارائه می‌دهد و سپس رقص «مدرن» را تجربه فیزیکی‌ پیشرفت و تکنولوژی بشر معاصر و نیز محصول زندگی جمعی و هیجانات معاصر همین بشر قلمداد می‌کند‌. او احساس راز‌آلودی موجود در این‌گونه از رقص را برخلاف نظرات رایج متعلق به بازگشت به بدن بدوی بشر اولیه نمی‌داند بلکه گستردگی ذهن انسان در جامعه معاصر را دلیل آن بر می‌شمرد .بنابراین می‌توان با قوت ‌این فرضیه را ارائه داد که «هدیه مرموز» بازتاب خشم و خشونت انسان در مواجه با خود و سایه و سپس بروز و فرافکنی این خشم و عدم نوازش خود در بروز و ظهور پدیده‌های نوظهوری مثل جنگ و خشونت در سطح جهانی است.

نتیجه‌ی رقص در ذهن مخاطب برای مارتین تقریبا نزدیک به مفهوم کاتارسیس برای ارسطو است .در کاتارسیس مخاطب شفا یافته و سبک شده به یک وحدت با قهرمان مرده می‌رسد اما در تفکر مارتین مخاطب در انتها عمیقن در مواجه‌ای که در کلام نمی‌گنجد‌، هنرمند را درک خواهد کرد‌ وسلول به سلول‌ او را خواهد فهمید بدون آنکه بتواند بگوید چرا یا چطور یا چگونه‌.‌ از نظر مارتین حرکت به‌عنوان ماده اولیه بدن، راهی برای انتقال پیام‌ها و کد‌گذاری کردن نشانه‌های عاطفی ، تنشی و زیبایی‌شناسانه است که بطور هوشیارانه طراحی می‌شود‌. در «هدیه مرموز» یاسر خاسب نیز این فرآیند چه به شکل درونی و چه بیرونی در جان اثر نشسته و به مخاطب منتقل می‌شود.




نظرات کاربران