در سوگ جواد تلیان؛
خوشبحال بهشتیان
باز هم داس مرگ، مهربانی را از باغ هنر چید. خبر کوتاه بود و تلخ در ظهر روزی که شرجی از سر و کول بندری بالا میرفت که او عاشقانه در آن زیسته بود؛ «جواد تلیان» پر کشید.
جهانشیر یاراحمدی؛ نوشتن از جواد کار سادهای نیست؛ معلمی که سی سال در بوشهر معلمی کرد و به بازنشستگی نائل آمد. اما همه او را نه به عنوان یک معلم، بلکه به عنوان یک هنرمند میشناختند. هنرمندی از جنس خود مردم. صاف، صادق و بیآلایش. جواد تلیان مردی بود از جنس تئاتر، انگار زاده شده بود تا در تئاتر بکوشد و ببالد. از همان کودکی عاشق تئاتر بود و تا امروز کودک درونش هنوز زندهی زنده بود. سرحال و قبراق. دلش برای تئاتر پر میزد. هر جا تئاتر بود خود را میرساند. کمک میکرد. نمیگذاشت کاری لنگ بماند. او آموخته بود که در تئاتر صمیمی باشد. به گمانم از معلمیاش آموخته بود که در تئاتر نیز همانگونه باشد. آن قدر صمیمی که در کنار همه بود، برای هر کارگردان و گروهی. نکتهی قابل توجه کارنامهاش این است که هرگز نخواست در کارهایش پررنگ باشد. همیشه خود را در سایه نگه میداشت، علیرغم اینکه تلاشهایش بسیار بود و زبانزد عام و خاص. و این ویژگی، تنها و تنها ریشه در بزرگواری شخصیتی و اخلاقیاش داشت.
او بیش از پنج دهه در هنر بوشهر به شکل مستمر فعالیت کرده است. از نمایش سترگ قلندرخونه و محپلنگ تا فیلمهای بلند سینمایی کارگردانان شهیر کشور تا آثار نمایشی متعدد که از دههی چهل تا همین دههی نود ادامه داشت و نکته قابل تامل آن که ستایش اخلاقی و چهرهی دوست داشتنیاش را همهی نسلها، از هم نسلان خودش تا جوانان امروز میستایند و این راز ماندگاری یک هنرمند است: اخلاق نیک و مردمداری.
کارنامهی جواد تلیان، کارنامهی پر رنگیست. بازیگری تئاتر و سینما، کارگردانی تئاتر، دستیار کارگردان، مدیر تولید و.... که صد البته عشق و علاقه وافرش بازیگری بود که هرگز از آن دور نشد.
متانت طبعش و انسانیت و بزرگواریاش به گونهای بود که گاه و بیگاه به دفتر حقیر سر میزد و خود را مهیای خدمت به تئاتر میدانست. هر موقع و هرجا. آخرین دیدارمان از حال و روزگارش پرسیدم، راضی بود و گفت: این روزها خودم را سرگرم درختانی کردهام که در باغ کاشتهام. همان روز عکسهای تازهترین اثرش که گویا با بچههای خوزستان در قشم کار کرده بود نشانم داد و کلی خاطره تعریف کرد....
همهی اهالی تئاتر از جواد تلیان خاطره دارند. چه در جشنوارهها،چه اجراها، سفر به جشنوارهها، و خود چه خاطرات دلنشینی دارد از تئاتر که برخی را در مجالس خاطرهبازی اهالی تئاتر تعریف کرده است.
میدانم همهی هنرمندان این دیار در سوگ از دست دادنش در روزهایی که همه او را سرحال و سرزنده میدیدند، سخت است و جانکاه، اما میدانم یکی دیگر در آن سوی جهان، شاد و خوشحال است که رفیق شفیقاش به او میپیوندد؛ زندهیاد رمضان امیری.
چه دیداری شود این دیدار بعد از پنج سال دوری، چه نمایشی شود این دیدار. دیدن دارد. خوش به حال بهشتیان.
روح هر دو هنرمند عزیز و دوستداشتنی دیارم شاد باد.
برای جواد تلیان عزیز از صمیم قلب آرزو میکنم در آرامش باشد و به خانواده بزرگوارش تسلیت عرض میکنم. جامعه هنری استان در این غم شریک است.
روحش شاد.