تاثیر رسانه بر توسعه تئاتر؛
رسانه و آشتی دوباره مردم با تئاتر
رسانهها این پتانسیل را دارند که به کمک تئاتر آمده و تئاتر را به شکل تخصصی تحلیل کرده و به مخاطب معرفی کنند تا مردم سره را از ناسره تشخیص بدهند. این گونه است که تئاتر رونق و توسعه بیشتری پیدا کند و مردم نیز با تئاتر آشتی میکنند.
پیمان زند؛ تئاتر یک مواجهه رودررو و یک ارتباط زنده بین مخاطب و گروه اجراست و همین ویژگی کار را کمی پیچیدهتر میکند زیرا مردم برای اینکه تئاتر را انتخاب کنند باید خیلی خاص باشند و این مشکل امروز تئاتر نیست و از فرا باستان تا به امروز بوده است؛ این دیدگاه که مخاطب تئاتری باید قشر خاصی باشد به تئاتر همیشه آسیب زده است. چنین نگرشی از همان دیرباز باعث میشد که تئاتر مخاطب زیادی نداشته باشد و مردم مدیومهای دیگری را انتخاب میکردند. با ورود تکنولوژی سینما، تلویزیون و رادیو مردم فاصله بیشتری از تئاتر میگرفتند. امروز هم فضای مجازی و شبکههای اجتماعی این فاصله را بیشتر و کار را سخت تر کرده است و کمکم تئاتر از سبد خانواده حذفشده و نگاه مردم به تئاتر، آن گونه که باید، جدی نشده است.
زمانی که رسانههای شنیداری، دیداری، مکتوب، مجازی، بیلبوردها و تبلیغات محیطی تئاتر را به مردم معرفی میکنند جذب مخاطب افزایش پیدا میکند و همین مسئله باعث میشود که خود تئاتر هم به یک رسانه تبدیل شود چرا که زمانی میتوانیم به یک مدیوم، رسانه بگوییم که در دسترس باشد، قابلفهم باشد، تعداد مخاطبانش از انگشتان یک دست بیشتر باشد و ...
شاید این نکته زیاد هم غلوآمیز نباشد که هیچ تعلیق و زیبایی در هیچ هنری به اندازه تئاتر نیست. ما در تئاتر زندگی میکنیم و زندگی را به نمایش میگذاریم و مخاطب نیز در لحظهلحظۀ اتفاقات با آن هم ذات پنداری میکند اما متأسفانه به همان دلایلی که در بالا به آن اشاره کردم مدیومهای آسانتری آمده و تئاتر مظلوم واقع شده است. تئاتر هنری است که همه هنرها را در بر میگیرد و در خود جای میدهد؛ عنصر تعلیق، بازگشایی و گرهگشایی را حتماً مخاطبان تئاتر تجربه کردهاند و به جرئت میتوان گفت هیجانی که از این گذر اتفاق میافتد در هیچ هنر دیگری قابللمس نیست اما وضعیت تئاتر به لحاظ مخاطب امروز وضعیت شایستهای نیست چرا که نتوانستیم از ابزارهای جذب مخاطب استفاده کنیم. ما از ابزار رسانه غافل شدیم. رسانهها این پتانسیل را دارند که به کمک تئاتر آمده و تئاتر را به شکل تخصصی تحلیل کرده و به مخاطب معرفی کنند تا مردم سره را از ناسره تشخیص بدهند. این گونه است که تئاتر رونق و توسعه بیشتری پیدا کند و مردم نیز با تئاتر آشتی میکنند. من سالهای زیادی کار تئاتر کردهام اما زمانی که در نمایش «حسنک کجایی» نگاهم به سمت مردم برگشت و تصمیم گرفتم از همه قشرهای جامعه برای دیدن این نمایش، دعوت کنم، شرایط کاملاً تغییر کرد و این بدین معنا بود که هرگاه به سمت مردم برویم آنها هم به سمت ما خواهند آمد. طوری شده بود که ما فقط چند ساعت سایت بلیط فروشیمان باز و بلیطها سریع تمام میشد، البته ما برای این کار از تبلیغات محیطی و رسانهای استفاده و تاثیر رسانه را بر جذب مخاطب به عینه تجربه کردیم؛ اما نکته آزاردهنده برای ما، گمنام بودن تئاتر و هنرمندان آن بود. من به عنوان هنرمندی که سالها در بوشهر تئاتر کار کرده بودم اما مردم مرا بیشتر به عنوان یک مجری تلویزیون میشناختند و اغلب از من میپرسیدند «آیا این کار اول شماست؟» یا میپرسیدند «آیا در این سالن همیشه تئاتر اجرا می شود؟» اینجاست که فاصله تئاتر و مردم بیشتر لمس میشود و این بسیار دردناک است که چقدر مردم با تئاتر بیگانه هستند. همه مافقط تئاتر را برای خودمانیها تولید کردیم و مردم با تئاتر خیلی فاصله دارند. اینجاست که متوجه میشویم ابزار رسانه برای معرفی تئاتر چه تأثیرگذاری شگرفی می تواند داشته باشد.
اینکه چرا فیلمهای اصغر فرهادی در دنیا تا این حد مخاطب دارد به بازاریابی اثر و تیم مارکتینگ ایشان برمیگردد که بسیار دقیق عمل میکنند. این در حالی است که فیلمهای بسیار خوب و باکیفیت تر از فیلمهای آقای فرهادی در حوزه جذب مخاطب موفقیت چندانی نداشتند و به همین جهت معتقدم ما در تئاتر کشور به جز استاد بیضایی هنرمند دیگری در حوزه تئاتر در سطح جهانی نداشتهایم زیرا نتوانستیم از ابزار رسانه برای معرفی خودمان در جامعه بینالملل به خوبی استفاده کنیم. اینجاست که رسانهها میتوانند به کمک هنر بیایند به خصوص هنر فاخر ولی مظلوم تئاتر.
باید جلسات نقد و بررسی با حضور رسانهها برگزار شود، آثار در قالب نقد مصاحبه و ... به صورت تخصصی معرفی شوند و مسیر برای دیده شدن و در سبد خانواده قرار گرفتن تئاتر هموار شود. تئاتر نباید تنها به قشر خاصی محدود شده و مخاطب خاص داشته باشد. این نگرش باعث عقبافتادگی و در انزوا قرار گرفتن تئاتر میشود. تئاتر باید تولید شده و در میان مردم باشد. باید همهجا دربارهاش صحبت شود. برای رقم خوردن این اتفاق باید آثاری فاخر و درخور برای مردم تولید کنیم. آثاری که هم نانوا آن را ببیند هم کارمند. هم آرایشگر ببیند هم ماهی فروش و هم استاد دانشگاه. پس از تولید، باید به سمت رسانهها برویم، کار را به مردم معرفی و آنها را برای تماشای تئاتر به پلاتوها جذب کنیم. رسانهها هم باید متقابلاً به سمت تئاتر بیایند و این تعامل نتیجهاش هدایت درست و شایسته مخاطب به تئاتر، این هنر یگانه و زیباست. امیدوارم که رسانهها هم بسیار جدی تر و تخصصی تر به تئاتر بپردازند و خبرنگارانی که قرار است در حوزه تئاتر قلم بزنند و کار کنند و دانش و علم آن را هم داشته باشند تا بتوانند تأثیرگذاری بیشتری بر مخاطب بگذارند و باعث آشتی دوباره مردم با تئاتر شوند.